فاطمه اختصاری
جنسیتتان را به من بگویید. مرد هستید یا زن؟ میخواهم ببینم برای حرف زدن با شما از چه کلماتی استفاده کنم!
حتما برایتان پیش آمده که بعضی از صحبتهایتان را مختص به همجنسهای خودتان بدانید یا زنانی را دیدهاید که هنگام ورود همکار مرد، حرفشان را قطع یا موضوع صحبت را عوض میکنند یا مردانی که در جمع دوستان همجنسشان، دایره واژگانی متفاوتی دارند و از کلماتی استفاده میکنند که خودشان اعتقاد دارند در حضور زنان نباید از آنها استفاده کرد.
چرا ما کلمات را تقسیم بندی میکنیم و به دو جنس زن و مرد، دایره واژگانی متفاوتی را اختصاص میدهیم؟
زبان فارسی خلاف بسیاری از زبانهای بینالمللی دیگر، از لحاظ جنسی زبانی خنثی به شمار میرود. یعنی اجزای زبان، ضمایر، اسامی و افعال، وجه جنسیتی ندارند. اما مثل تمام زبانها گاهی بعضی لغات و کلمات دارای ارزش های جنسیت محور هستند. برای مثال «مردم» که از ریشه مرد یا «آدمی» که از ریشه آدم (انسان اولیه تاریخ) گرفته شده است. اما بیشتر لغات کاربردی زبان فارسی مثل اسامی اشخاص و اشیا و مشاغل، فاقد بار جنسیتی هستند.
اینکه در یک گروه خاص، زبان خاصی مرسوم باشد، یک مسأله طبیعی است. مثلا در گروه همسالان. نوجوانان دایره واژگانی خاصی برای خودشان دارند که ممکن است از آن کلمات در حضور خانواده استفاده نکنند. یا گروه دوستان در شبکههای اجتماعی. مثلا ممکن است افراد در توییتر زبان خاصی برای نوشتار خود داشته باشند و از کلمات و اصطلاحاتی استفاده کنند که از استفاده آن در جمع همکاران یا خانواده خود پرهیز کنند. این یک مسأله طبیعی است که بر اساس سن، شغل، ویژگیهای هنری و اجتماعی افراد و… گروههای زبانی مختلف داشته باشیم. اما اینکه بر اساس جنسیت افراد، گروههای مختلف زبانی شکل بگیرد و حوزه استفاده از عبارات و اصطلاحات بر مبنای زن و مرد بودن افراد مشخص شود غیرطبیعی است.
شاید فکر کنید این استفاده متفاوت از کلمات ریشه در مذهب دارد. اما اگر نگاهی به کتابهای مذهبی انواع دینها بیندازیم، میبینیم حتی در بستر نظام مردانه، بیان آنها وارد حوزههای مربوط به زنان میشود و تفکیک جنسیتی در زبان این کتابها جایی ندارد. مثلا در قرآن بارها اسم آلت زنانه (به همان شکلی که در زبان عربی بین مردم مرسوم است) آورده شده. یا در کتابهای رساله مسلمانان به راحتی راجع به مسائل مربوط به زنان صحبت شده و سانسور کلمه اتفاق نیفتاده است. در کتابهای عرفانی ما مثل مقالات شمس نیز میبینیم که هیچ اهمّیتی برای استفاده یا عدم استفاده از کلمات قائل نبودهاند و بر مبنای نیاز زبانی و بستر اجتماعی هر نوع کلمه ای آورده شده است.
از طرفی این تفکیک جنسیتی زبان، مسألهای است که حتی بین جوانترها و کسانی که به گفته خودشان به دین و مذهب خاصی اعتقادی ندارند اتفاق میافتد. میشود نتیجه گرفت که این مسأله مربوط به فرهنگی است که ما در آن رشد کردهایم و آنقدر با ما عجین شده که حتی برای رفتارهایمان دنبال دلیلی نمیگردیم. از خیلی زنان و مردان که سوال کنیم چرا بعضی کلمات را در حضور یا در دیالوگ با غیرهمجنسشان استفاده نمیکنند، هیچ جوابی برای این سوال ندارند و دوباره برمیگردند به جملهای که فقط نفی گفت وگوی آزاد و بدون درنظر گرفتن جنسیت است.
بیایید دنبال علت های این مسأله بگیردیم و رفتار افراد را واکاوی کنیم:
۱- خیلی وقتها زنان جامعه ما بعضی از کلمات را در مقابل گروه مردان به کار نمیبرند زیرا هراس دارند که با به کار بردن آن کلمات و اصطلاحات، نظر مردان راجع به آنها عوض شود. کلماتی که به راحتی در جمعهای خصوصی زنانه ابراز میشود. مثلا کلمه «پریود» یا اسم آلت جنسی. حتی اگر این کلمات در بستر صحبتهای معمولی و بیان وضعیت جسمی بوده باشد زنان از استفاده آن در مقابل مردان پرهیز میکنند.
آیا واقعا نظر مردان با شنیدن بعضی از عبارات از دهان زنان درباره آنها عوض میشود؟ متاسفانه بله!
اما آیا این دلیل خوبی برای عدم استفاده از این کلمات در بسترهای معمول زبانی است؟ خیر. مثل این میماند که زنها برقع بپوشند چون از نگاه کثیف بعضی از مردان هراس دارند و مثل این است که از این رفتار اشتباه دفاع کنیم.
متاسفانه گاهی حتی خود زنها نیز دیدگاهشان نسبت به زنی که از این کلمات در حضور مردها استفاده می کند منفی است و اعتقاد دارند بعضی کلمات مختص گروه زنان و بعضی مختص جمع مردانه است. زنی که پا روی این تفکیک جنسیتی می گذارد، تن به خودسانسوری نمیدهد و از زبان بر اساس نیازهای خود استفاده میکند، حتی در دیدگاه بعضی زنان به عنوان یک خطر بالقوه شناخته میشود که قابلیت این را دارد که همسرشان را از چنگشان در بیاورد!
چرا؟ اگر از این زنها و مردها بپرسیم با بیان یک کلمه چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ چه چیزی عوض میشود؟ خیلی وقتها جواب قانع کنندهای برایش نخواهند داشت.
۲- بعضی از مردها اعتقاد دارند اگر کلماتی را در حضور جمع زنانه به کار برند، قبح این مسأله شکسته خواهد شد و زنان وارد حوزهای خواهند شد که سالهاست از آن منع شده اند و بعد از آن زنها می توانند بدون سانسور بنشینند و درباره آن مسائل با مردها به بحث و گفت وگو بپردازند. خیلی از این مسائل در حوزه جنسی قرار می گیرد که جامعه مردسالار سعی کرده زنها را از آن دور نگه دارد و به مسائلی نظیر تولید مثل و خانه داری و… مشغول کند و فقط این حوزه و حرف زدن درباره آن را برای شوهر جایز بشمارد. انگار این کلمات کلید وارد شدن به دنیایی هستند که در آن اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی رخ خواهد داد.
در جامعه ای که از کودکی، خودسانسوری به ما آموزش داده میشود، حتی استفاده از بعضی کلمات در بستری اجتماعی نیز خارج از ادب تلقی میشود. شاید بتوان گفت که جامعه ما برای زبان، تقدس خاصی قائل است. در ادبیات معاصر ما نیز شاهد این هستیم که مردم اعتقاد دارند بعضی کلمات نباید وارد شعر شود. اگر از آنها دلیل این «نباید» را بپرسیم. جواب می دهند چون این کلمات غیرشعری هستند. یعنی جواب تنها صورت سوال است و دربرگیرنده هیچ دلیل واضح و منطقی ای نیست.
۳- غیرت! یعنی احساس مالکیت یا دلواپسی از دست دادن و به عبارتی همان حسادت جنسی. بعضی از مردها فکر میکنند اگر زنی درباره بعضی مسائل، عموماً مسائل جنسی و جنسیتی، در حضور مردهای غریبه و نامحرم صحبت کند این گونه تلقی میشود که این زن تمایل به برقراری ارتباطی فراتر از معمول با آن مردها دارد. احساس میکنند مسألهای که به واسطه تربیت کودکی و فرهنگ جامعه تنها به آنها (شوهر) تعلق داشته حالا دارد در مقابل مردهای دیگر هم بیان می شود. و وقتی خود را در شنیدن این کلمات و مورد خطاب واقع شدن این اصطلاحات (مثلا خصوصی) با مردان دیگر شریک میدانند احساس خشم و عصبانیت و احساسِ «از دست دادن» میکنند که به «غیرت» تعبیر میشود. فرهنگ جامعه مردسالار ما این واژه و رفتارهای مربوط به آن را یک ویژگی مثبت مردانه قبولانده است و حتی شاهد این هستیم که زنها تمایل دارند شریک زندگی شان باغیرت باشد. یعنی به روابط آن ها حسادت کند و این حسادت جنسی را به اشتباه نشان دهنده میزان مهر و علاقه آن فرد به خودشان میدانند.
میتوان فکر کرد و علتهای بیشتری برای این قضیه برشمرد اما همه این دلایل برمیگردد به آموزشی که جامعه مردسالار از بچگی برای ما درنظر گرفته و رفتارهای زنانه /مردانه و کلمات زنانه/مردانه را تعریف کرده است. این نظام آموزشی نه فقط در مدارس بلکه سال ها قبل تر از آن در خانواده شروع میشود. همان طور که در طرز لباس پوشیدن، شیوه های بازی کودکانه و رفتارهایی مثل گریه کردن، رقصیدن و… بین دختر و پسر تفاوت های غیرواقعی ایجاد کرده، در نظام زبان هم دو دایره واژگانی متفاوت قرار داده است.
در بزرگسالی نیز نهادهایی وجود دارند که این رفتار و منش را تقویت می کنند؛ مثل دوران سربازی که بر اساس نظامهای تقابل دودویی زن و مرد به وجود آمده اند و رفتارهای زن ستیز در آن تقویت میشود. علاوه بر این سیاستهایی که در جامعه اعمال می شود مثل تفکیک جنسیتی دانشگاه ها، تفکیک جنسیتی کتب درسی و امثال اینها نیز باعث دامن زدن به تفکیک جنسیتی حوزه زبان و در نتیجه خودسانسوری بیشتر میشود.
مطمئناً حل این مشکلات درهم تنیده فرهنگی که مجموعه پیچیده ای از علت و معلول ها ساخته است، کاری زیربنایی و بنیادین طلب می کند. اما اینکه چگونه میتوان با وجود زبان مردانه، قوانین و فرهنگ زن ستیز و از همه مهمتر زنانی که خود در این فرهنگ مردانه بزرگ شدهاند و این تفکیکهای جنسیتی در عمیقترین نقاط ضمیر ناخودآگاهشان ریشه کرده است به تغییری اساسی و پایدار دست زد، سؤالی مهمتر و اساسی تر است که پاسخ به آن در عمل با دشواریهایی تازه و ریشهایتر روبهرو خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید