دیروز مصاحبهای را در خبرگزاری کتاب خواندم که در آن خانم عزیزی، مرزهای بیسوادی، دروغ و وقاحت را جابجا کرده بود! این خانم که معلوم نیست با کدام سابقه و دلیلی (به جز گذاشتن عکس مدافعان حرم و… در اینستاگرامش) در کنار عزیزانی چون غزل تاجبخش و محمود اکرامی برای بحث در مورد «شعر زنان» دعوت شده بود سخنش را با این جملات خندهدار (و البته گریهدار) آغاز کرد:
فروغ بعد از سخنرانی آقا (خامنهای) که گفت: «عاقبت به خیر شد» به جمع شاعران انقلاب اسلامی اضافه شد!
یا
سیمین، مجتهدزاده بود و شاعر جنگ و انقلاب و من خودم قرآن خواندن او را دیدهام!!
در ادامه ایشان با توهین به شاعر و ترانهسرایی مثل «عبدالجبار کاکایی» ناراحت بود که چرا به شاعری روشنفکر و اپوزیسیون بدل شده!! و در تلویزیون حضور ندارد و شاعر امام خمینی نیست و البته چند تکه هم نثار «فاطمه راکعی» کرده بود!
در ادامه ایشان گله میکنند که چرا بعضی از شاعران انقلابی، در جلسات، بعد از شعرخوانی شاعران ضدانقلاب دست میزنند!! و بعد هم فحش را نثار شاعران همدورهی خودش نظیر من (فاطمه اختصاری)، رویا ابراهیمی و… میکند و مشخصا هم از تعداد فالوورهای ما شکایت میکند و در کمال بیشرمی اشعار ما را ترویج لجن اخلاقی!! شرمآور!! مربوط به سقط جنین و خندهدارتر از همه «ضدزن!!» میداند.
در واقع خانمی که نصف شعرهایش در مدح شهید حججی و یمن و کربلا و تیم فوتبال مورد علاقهاش است و نصف دیگرش از چشم و لب و ابرو و پستان یار میگوید و نگاه سخیفی صرفاً به عنوان یک ابژهی جنسی به زن دارد!! از شاعرانی که از دردهای اجتماع و مشکلات مختلف زنان با نگاهی روانشناختی و جامعهشناختی سخن میگویند انتقاد کرده و آنها را بیشرم و ضدزن مینامد و خندهدارتر آن است که در نگاه زنستیز و حکومتیاش، اظهار میکند که نمیشود شعر ما را برای پسرش یا برادرش بخواند!! یعنی همان نگاهی که زن را تنها با مقبولیت در جامعهی مردانه میسنجد.
از این مصاحبهها و متنها قبلا به قلم خبرگزاری فارس و روزنامهی کیهان و باشگاه خبرنگاران جوان و… بسیار خوانده بودم. در انتها هم معمولا چند عکس شخصی (که برادران اطلاعات سپاه پس از ربودنم از آلبوم یا لپتاپم برداشته بودند) پایین متن ضمیمه میشد تا بگوید ببینید چقدر این شاعران فاسدند که در منزلشان با تاپ و شلوارک میگردند!! اما اینکه خبرگزاری کتاب، میکروفون را به دست این خواهران کماندو در لباس شاعری بدهد واقعا عجیب بود.
قسمت تلختر ماجرا جایی بود که این خانم عزیز گله کرده بود که چرا با وجود تبعید من از ایران یا مهاجرت رویا ابراهیمی عزیز، هنوز بعضی کتابهایمان در بازار است و درخواست عاجرانهی جمع شدن آنها را کرده بود. خندهدارتر از همه آن که ایشان حتی شاعری چون «علیرضا قزوه» را هم بینصیب نگذاشته بود و او را تلویحا باندباز و… خوانده بود.
در انتهای این مصاحبه هم این خانم که به پیشکسوتی مثل غزل تاجبخش اصلا اجازهی صحبت کردن نداده بود!! نتیجه گرفته بود که فقط خودش و همان چند شاعر جشنوارهای و حکومتی وابستهی دور و برش خوب هستند!
من در مقابل چند ساعت خزعبلگویی ایشان پاسخی ندارم جز اینکه وقتی تمام رسانهها متعلق به شماست و سنگ را بستهاند و سگ را باز کردهاند پاسخگویی بیمعنی است. اما مردم ما احمق نیستند. شعر سست و قدرتمند را از هم تشخیص میدهند و تفاوت قلم یک بازجوی اطلاعات سپاه با یک هنرمند را میفهمند.
من خودم نه هرگز ادعای مبارز سیاسی بودن کردهام و نه نماد زن مقاوم هستم. اتفاقا مثل خود ایشان روزگاری چادر میپوشیدهام (که یک انتخاب کاملا شخصی است) و در چند جشنواره هم حضور داشتهام. ولی حداقل در شعر و ادبیات و مقالاتم از همان روز نخست شاعری، سعی کردهام خودفروش نباشم و از دردهای جامعه بگویم و وقتی شاعران و زنان کشورم زیر شکنجه و در زندان هستند صدای آنها باشم نه صدای قرارگاه ثارالله و بازجویان بند دو-الف زندان اوین.
به امید شعور و شعر
فاطمه اختصاری
دیدگاهتان را بنویسید