چراغ را روشن کن در این منِ تاریک

چراغ را روشن کن در این منِ تاریک

ببین کجای جهانم، بیا کمی نزدیک

بِکِش دو دستت را روی سردیِ دیوار

بِرس به من که شده جزئی از تنِ موزاییک

نه عاشق و متنفّر، نه خسته و عصبی

نه سرد و بی هیجانم، نه قابلِ تحریک

خدای بی چشمی توی قصرِ سنگیِ خود

که فکر کرده به ترکیبِ چند فحشِ رکیک

که با عصای سفیدش به فکرِ تنبیهِ

زنی‌ست افتاده توی بستری اروتیک

چراغ را روشن کن، ببند چشمت را

بیا به شب‌هایم مثل سایه‌ای باریک

من و سماجتِ ساعت، من و خشونتِ تخت

من و سکوتِ تو غرقیم توی این موزیک

بیا به تاریکی، چون که از تمامِ جهان

فقط صدای تو مانده‌ست و مزّه‌ی ماتیک

بیا به تاریکی، قرص و تیغ را بردار

مرا پشیمان کن قبل لحظه‌ی شلّیک…

فاطمه اختصاری


Comments

یک پاسخ به “چراغ را روشن کن در این منِ تاریک”

  1. فریبا نیم‌رخ

    خیلی تاثیرگذار بود… قصه خیلی از زنها?????

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *