The Square

,

The Square

فیلم مربع (میدان)، محصول ۲۰۱۷ سوئد و به کارگردانی Ruben Östlund است.
داستان فیلم درباره ی مردی (کریستین) است که رییس موزه ی هنرهای معاصر سوئد است. او یک اثر هنری به نام «مربع» را خریداری کرده و در آستانه ی رونمایی از آن است. مربع، یک قطعه ی هنری است که روی زمین قرار دارد و قانونش این است که داخل آن، محل مورداعتمادی برای مراقبت و مهربانی است و همه ی انسان ها حقوق و مسئولیت های برابر دارند. چالش اصلی فیلم نیز امر اعتماد، مراقبت، کمک و همدلی است.
فیلم، سرشار از موقعیت هایی است که در آن فردی از طبقه ی بالا، چه از لحاظ اجتماعی و اقتصادی و چه از لحاظ فیزیکی و احساسی، در کنش با طبقه ی پایین تر خود قرار می گیرد.
در همان صحنه ی ابتدای فیلم، زنی از کریستین کمک می خواهد. او کمک می کند و بعد متوجه می شود در همین حین کیف و موبایلش به سرقت رفته است. از همان ابتدا تا انتهای فیلم، کریستین در مواجهه با کسانی که کمک می‌خواهند یا کسانی که از آنها کمک می خواهد قرار می گیرد. فیلم به نوعی حاوی این اندیشه است که همه ی آدم ها، در هر جایگاهی که باشند، رییس یا مرئوس، گدا یا پولدار، به کمک احتیاج دارند. چالش دیگر فیلم، حق داشتن آدم هاست. آیا گدایی که از تو تقاضای پول کرده و تو به جای پول برای او غذا می خری، حق دارد غذایش را خودش انتخاب کند؟ آیا حق دارد به تو دستور بدهد پیازهایش را برایش جدا کنی؟
روایت فیلم چندان پیچیده یا قدرتمند نیست اما فیلم دارای سکانس‌هایی تاثیرگذار است که با نخی نامرئی به هم وصل شده اند و محتوایی را به مخاطب منتقل می کنند که او را وادار به تفکر می کند.

برای مثال سکانسی در رستوران که قرار است برای تمام حاضران (که افراد مرتبط با هنر هستند) پرفورمنسی اجرا شود. به این صورت که به همگان اعلام می شود مکان رستوران، جنگلی خواهد بود و حیوانی وحشی در قالب یک انسان وارد می شود. حاضران باید برای جلوگیری از درگیری با این حیوان سرشان را پایین بیندازند و او را تحریک نکنند. حیوان در ابتدا باعث خنده ی افراد می شود، اما کم کم باعث می شود این جمع فرهیخته از مراسم شامشان لذت نبرند و با افراد مختلف دچار کنش های خشونت آمیز می شود. و با کمال تعجب می بینیم که وقتی حیوان وحشی، فرد ضعیف را برای شکار خود انتخاب می کند، همه ساکت نشسته اند، کمکی نمی کنند و انگار در وجودشان خوشحالند که آنها شکار نشده اند.
تصویر مربع، از لحاظ بصری در اکثر قاب ها دیده می شود (پنجره ها و دکوراسیون داخلی فیلم و حتی صحنه هایی مثل مسابقه ی دختر کریستین که در فضای مربع شکل زمین انجام می شد) و به همراه صدا (چه صدای صحنه و چه موزیک)، به کمک جریان عاطفی حاکم بر فیلم آمده اند. البته که می توان ساختگی یا متظاهرانه بودن بعضی از قاب ها و یا حتی اتفاقات را در کنار از ریتم افتادن فیلم در لحظاتی، از نکات منفی فیلم به شمار آورد. و اینکه خاکستری بودن شخصیت کریستین، کمکی به این نکرده است که فیلم به طور کلی خاکستری و به دور از قضاوت باشد. درواقع فیلم رویکردی مشخص و همدلانه نسبت به مشکلات جامعه دارد. پیشنهاد می کنم فیلم را ببینید و اگر مثل من لذت بردید، این نوشته را بادوستان خود به اشتراک بگذارید.

فاطمه اختصاری
#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه در اینستاگرام

 


Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *