«چرخ و فلک» (با ترجمهای دیگر: چرخ شگفتی) آخرین ساختهی وودی آلن، کارگردان محبوب من است.
داستان فیلم از زبان جوانی (میکی/جاستین تیمبرلک) که شغل تابستانیاش گارد ساحلی است روایت میشود. میکی همان ابتدا میگوید که به نویسندگی علاقه دارد و جملاتی میگوید که منِ مخاطب حس میکنم ممکن است با راوی نامطمئن روبرو باشیم و از کجا معلوم میکی همه چیز را عین واقعیت تعریف کند. او دربارهی آشنایی و روابطش با زنی (جینی/کیت وینسلت) صحبت میکند که شوهرش متصدی چرخ و فلک پارک است. جینی با همسر و پسر کوچکش توی همان پارک زندگی میکنند، بعد از مدتی دختر شوهرش که از دست مافیا فرار کرده میآید تا با آنها زندگی کند.
میکی روایتگر قسمتهای پرماجرا، رمانتیک و درام خود و این چند شخصیت است.
وودی آلن در این فیلم بازی نمیکند. اما اگر اسم کارگردان را نخوانده باشید از فیلم حدس میزنید که ساختهی وودی آلن است.
در این فیلم از نور و رنگ استفادهی خیلی خوب و بهجایی شده است. همچنین طراحی های صحنه و لباس بسیار مناسبند. قاب هایی که بسته شده، در عین حال که تصنعی نیستند و توی ذوق نمیزنند، هنری و فکر شده هستند.
نمادگرایی در این فیلم وودی آلن نقش پررنگی دارد. مثلا پسر جینی علاقهی بیمارگونهای به روشن کردن آتش دارد. او در صحنههای مختلف فیلم، یک گوشه در حال کبریت کشیدن به چند تا ورق یا چوب است. یا خود فضای شلوغ و پرهیاهوی پارک و چرخ و فلک که مثل چرخ شگفتانگیز روزگار بازیهای زیادی برای این خانواده دارد، خود یکی از پررنگترین نمادهای فیلم است. لذت کشف بقیهاش را به خودتان واگذار میکنم.
چون اکثر فیلمهای این کارگردان پرکار را دیدهام، نمیخواهم برایتان لیست کنم. خیلیهایش را هم دوست داشتهام و در همین ستون، قبلا معرفی کردهام. اما اگر از بین ده فیلمی که در ده سال اخیر ساخته بخواهم بگویم کدام را بیشتر میپسندم، تقدیم به رم با عشق را انتخاب میکنم. (دوستان دقت کنید که نوشتهام فیلمهای ده سال اخیر وودی آلن)
فاطمه اختصاری
#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه
دیدگاهتان را بنویسید