مادر

,

یکی از دلخوشی هایم دیدن فیلم بر پرده ی بزرگ سینما بوده و هست. چند سالی می شود که به علت دور بودن از زبان مادری و سینماهای وطنی، دلخوشی ام را کنار گذاشته ام. اما دیدن تبلیغ فیلم جدید آرنوفسکی در سینما، قلقلکم داد تا هر طور شده ببینمش.
فیلم «مادر»
هر 6فیلم قبلی آرنوفسکی را دیده ام: پی، مرثیه ای بر یک رویا، قوی سیاه، چشمه، نوح و کشتی‌گیر
و از همه بیشتر پی و مرثیه ای بر یک رویا را دوست داشته ام و دارم.
فیلم مادر، یک درام آخرالزمانی بود. داستان مردی (با بازی خاویر باردم) شاعری که به همراه همسرش (جنیفر لارنس که نقش اول فیلم را بازی می کند) در خانه ای بزرگ (شاید در ناکجاآباد) دور از شهر و آدم ها زندگی می کنند. مرد (با همان کلیشه هایی که برای مردان شاعر فیلم ها متصور می شوند) در حال زور زدن برای نوشتن آخرین اثرش می باشد و زن (که روانی آشفته دارد) دلخوش به تعمیر و بازسازی خانه است. همه چیز آرام است تا اینکه شخص سومی وارد داستان می شود و…
فیلم برداری کار، قاب بندی ها، میزانسن و جلوه های ویژه ای که در کل اثر جریان دارد باعث می شود مخاطب وارد فضای ذهنی شخصیت اول فیلم بشود و حتی صحنه هایی را با حس و چشم و درک او از موقعیت ببیند. خانه ای که این زوج در آن زندگی می کنند و اتفاقاتی که لحظه به لحظه می افتد، نمادی از زمین و زندگی بشریت است. آرنوفسکی در صحنه هایی نه چندان طولانی اما سنگین و پرکار، تاریخ زندگی بشر را خیلی نمادین با همه ی کثافتش می آورد جلوی چشم بیننده. آرنوفسکی در «مادر» اصراری ندارد که بگوید این یک فیلم رئال است، اما قدم به قدم و محتاطانه پا در فضای غیررئال و ساختگی خود می گذارد. حالا اینکه سلیقه ی بیننده با این فضا جور در بیاید یا نه، یا اینکه تحمل دیدن صحنه های با خشونت عریان را داشته باشد یا نه، به عهده ی مخاطب است.
چون هنوز فیلم تازه اکران شده است، نمی خواهم چیزی بگویم که لذت کشفش برایتان از بین برود. و یک نکته ی دیگر، گاهی اوقات اتمسفری که در آن یک فیلم را می بینیم بر نظر نهایی‌مان از آن فیلم تاثیر می گذارد. سینمایی که رفته بودم فیلم را در یکی از سالن های لوکسش اکران می کرد. سالنی که در هر ردیف تنها هفت مبل بزرگ و راحت داشت، درنتیجه از هر جایی که می نشستی تصویر با کیفیت و خوبی دریافت می کردی و میز کوچکی گوشه ی سینما بود که رویش قهوه و چای و شکلات گذاشته بودند برای پذیرایی رایگان. باید اعتراف کنم یکی از بهترین شب های این چند ماهی بود که به نروژ آمده‌ام و البته جای خیلی از بچه‌های فیلم‌بین را هم خالی کردم.

#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه


Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *