لالالند یا سرزمین رؤیایی
فیلمی از دیمین شزل
با اینکه لالالند در زمینه ی دریافت جوایز در همه ی جشنواره های سال 2017 رکورد شکسته، اما من نمی خواهم اینجا دیدن این فیلم را پیشنهاد کنم. (هر چند که فیلمی وقتی اینقدر مورد استقبال قرار بگیرد، حداقل مخاطب های خاص سینما باید حتماً تماشایش کنند)
من می خواهم فیلم دیگری از همین کارگردان را پیشنهاد کنم: ویپلش! (شلاق)
هر دو این فیلم ها درام هستند و با ارادتی خاص به موزیک جاز ساخته شده اند. و ماجرای هر دو فیلم درباره ی «تاوان دادن» است. تاوان دادن برای هنر!
اما من می خواهم سلیقه ی خودم را وارد این نقد کنم و بگویم که من نوع برخورد با موضوع را در فیلم شلاق دوست تر داشتم. در فیلم لالالند شاید فرم و محتوای اثر در خدمت یکدیگر بودند. اصطلاح لا لا لند یا شهر رویاها اغلب در اشاره به شهر لس آنجلس و هالیوود به واسطه سبک زندگی پر زرق و برق و پر از بریز و بپاش در این شهر به کار میرود. و در این فیلم نیز برخوردی کنایی با آن شده و نوع بازی ها، گریم، رقص ها و آوازها نیز یادآور دوره ای از هالیوود و هنرمندانش است. اما این روایت تقریباً کند، پر از آواز و نور و رنگ، برای من خسته کننده بود.
اما در فیلم شلاق، بازی خوب جاناتان سیمنز من را پای فیلم نگه می داشت. جدیتش در هنر و سخت گیری هایش برایم آشنا بود و شاید این نزدیکی به فیلم بود که مرا به دنبالش می کشید.
#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه
دیدگاهتان را بنویسید