فیلمی از پائولو سورنتینو محصول سال ۲۰۱۳ ایتالیا است. قبلا از این کارگردان، «جوانی» را معرفی کرده بودم.
این فیلم دربارهی نویسنده و روزنامهنگاری پولدار و خوشگذران است که پس از تولد ۶۵ سالگیاش حس و حالش عوض میشود. آنقدر اتفاقاتی که برای این تغییر میافتند، زیرپوستی، روانشناسانه و ذهنی است، که نمیتوان یک اتفاق را به عنوان علت اصلی این تغییر نام برد. کلا فیلمهای سورنتینو را نمیشود توضیح داد. آنقدر جزئیات مهم برای بینندهی تیزبین دارد که نمیشود با یک تعریف پلات ساده از آن گذشت.
در این فیلم هم، روایت خط سیر مشخصی ندارد و اصلا آنچنان مهم نیست. فیلم همواره با مرگ همراه است. اما از آنجایی که مفاهیم بیشتر از روایت داستانی برای کارگردان مهم است، به علت و چرایی و حتی چگونگی این مرگها و حتی سایر اتفاقاتی از این جنس نمی پردازد. کارگردان موزیک، شکستن مرز واقعیت/خیال و تصویر را جایگزین خط سیر داستانی کرده است. تصاویر از لحاظ بصری، چشمگیر و زیباست هستند. دوربین، شخصیت دارد و گاهی بدون توجه به شخصیت محوری فیلم، شیطنت می کند. در جای جای فیلم نمادهای شخصی وارد کار میشوند و بدون اینکه بر آنها تمرکز شود، در حافظهی مخاطب مینشینند.
شاید برای آنهایی که «قصه» برایشان اهمیت فراوانی دارد، فیلم جذابی نباشد. اما من فهمیدهام که سورنتینو و دوربینش را دوست دارم. وقتی «زیبایی بزرگ» را دیدم، مثل «جوانی» پر از خیال و ایده بودم. خودم «جپ گامباردلا» بودم که در تولد ۶۵ سالگیام فهمیده بودم دیگر نباید وقتم را با کارهایی که دوست ندارم تلف کنم. خودم بودم که مسحور دریای آبی روی سقف اتاقم میشدم. خودم بودم که زیر تابوت را گرفته بودم و اگرچه میدانستم نباید گریه کنم، اما میکردم. خودم بودم که میخواستم زیبایی بزرگ را پیدا کنم و از آن بنویسم.
این فیلم برنده جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان در هفتاد و یکمین مراسم گلدن گلوب شدهاست. همچنین اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان را در کارنامهاش دارد. پیشنهاد میکنم فیلم را ببینید و اگر مشتاق بودید در سایتهای غیرایرانی دربارهاش بخوانید.
فاطمه اختصاری
#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه
دیدگاهتان را بنویسید