همیشه ترانه های علی را دوست داشته ام، خلاقیتی که توی نوشته هایش هست و تصاویر بکری که به مخاطبش ارائه می دهد ذوق زده ام می کند.
خوشحالم که بعد از کلی مشکلات و دردسر توانسته تعدادی از آنها را به همراه ترانه های امین عزیز چاپ کند.
مهمانتان می کنم به یکی از ترانه های علی ولی اللهی
متشکرم از گلوله
از این تفنگ قراضه م
متشکرم که کسی نیست
گریه کنه رو جنازه م
متشکرم از وجودم
اینکه بقا ناپذیرم
متشکرم از خودم که
امشب میتونم بمیرم
ممنونم از جیب سوراخ
ممنونم از تخت خالیم
پرسه زدن شب به شب با
معشوقه های خیالیم
از خونه ای که میدونم
بعد از من آباد میشه
ممنونم از هر کسی که
از مردنم شاد میشه!
از قهرمانای فیلما
که هیچ کدوم من نبودم
من شعر بت من رو گفتم
اما یه «بتمن» نبودم
از خستگی مدامم
از اینکه دائم توو خونه م
از اون کتابی که هرگز
فرصت نکردم بخونم
از فلسفه که هلم داد
توو دنیای بی جوابی
از پاسخ هر سوالم:
سیگار پال مال آبی
بسه واسم بیست و هشت سال
من اعتراضی ندارم
به زندگی بعد مرگ هم
اصلا نیازی ندارم!
این زندگی مال من هست؟!
این زندگی رو نمیخوام!
این زندگی مال من نیست؟!
این زندگی رو نمیخوام!! .
من از خودم دلخورم که
باید سریعتر میمردم
ممنونم از هر کسی که
اسمش رو امشب نبردم
من رو نمایی شدم، تو
تصویری از من نداری
این شعر آخر بمونه
واسه خودم یادگاری
یه سالن سرد و خالی
که داره تاریک میشه
انگشت سبابه ی من
به ماشه نزدیک میشه…
دیدگاهتان را بنویسید