فاطمه اختصاری در 26 خرداد 1365 در شهرستان کاشمر در ایران به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی خود را در شهر مشهد سپری کرد و در همین شهر تا مقطع کارشناسی در رشته ی «مامایی» به تحصیل پرداخت. سپس برای ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به تهران آمد و بقیه ی سال های سکونت خود در ایران را در این شهر سپری کرد.
او در سنین نوجوانی در کنار سرودن شعر و نوشتن داستان، به فعالیت های هنری و فرهنگی دیگر نظیر گویندگی در رادیو، نقاشی و… به طور حرفه ای مشغول بود و همچنین رشته ی رزمی تکواندو را نیز دنبال می کرد. اما پس از ورود به دانشگاه در سال 1383و همچنین آشنایی با کارگاه های ادبی «سید مهدی موسوی» به شکل جدی و تمام وقت به ادبیات پرداخت.
در بین سال های 1384 تا 1388 آثار زیادی از او در نشریات به چاپ رسید و خود او هم مدتی سردبیری فصلنامه ی «همین فردا بود» را به عهده داشت که در نهایت این نشریه در سال 1388 توقیف شد. در این سال ها او همچنین در تعداد زیادی از جشنواره های دانشجویی و آزاد حائز مقام شد و داوری چندین جشنواره (نظیر اولین جشنواره ی غزل پست مدرن) و انتخاب آثار برای مجموعه هایی نظیر «گریه روی شانه ی تخم مرغ» را به عهده داشت.
او در این سال ها وبلاگ نویسی و فعالیت در شبکه های اجتماعی را نیز دنبال کرد و همچنین به چاپ مقالات گوناگون در حوزه های ادبی و اجتماعی پرداخت (مقالاتی نظیر «روزی که زن شدم»، «ترفندهای زبانی در غزل پست مدرن» و…). در چندین دوره وبلاگ او به عنوان موفق ترین و محبوب ترین وبلاگ های فارسی حائز رتبه شد اما در نهایت بنا به دستور قضایی فیلتر و سپس حذف شد.
اولین مجموعه ی او «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینیها» با حذف و تعدیل بسیار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد و در روز دوم نمایشگاه جمع آوری و خمیر شد. این مجموعه بعدا با اضافه شدن حذفیات به صورت نسخه ی الکترونیک در اینترنت منتشر شد که مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. در مهر ماه همان سال او توسط وزارت اطلاعات دستگیر و پس از بازجویی های فراوان پس از مدتی کوتاه آزاد شد. پس از این اتفاق در طی سه سال چندین مجموعه ی مختلف از او نظیر «زنیدن در باران» و… به طور کامل غیرقابل چاپ اعلام و در واقع به شکل غیررسمی فاطمه اختصاری ممنوع الفعالیت شد.
اگرچه پس از دستگیری در سال 1389 او بالاجبار مدتی طولانی در شبکه های اجتماعی حضور نداشت اما از فعالیت های ادبی و فرهنگی او کاسته نشد. همکاری با خوانندگانی نظیر «شاهین نجفی»، «نوید زردی»، «یاسین صفاتیان»، «کاوه سوری» و… به عنوان شاعر و ترانه سرا، ساختن سه فیلم مستند «still» (در کشور تایلند)، «the way» (در کشور سوئد) و «after me» (در کشور آلمان)، حضور به عنوان یکی از شاعران زن نماینده ی ایران در فستیوال سوئد، همکاری با رادیو زمانه، مصاحبه ی مفصل با «سیمین بهبهانی»، برگزاری کارگاه های آموزشی شعر و… برخی از فعالیت های او در سال های 1389 تا 1392 بوده است.
در سال 1391 و در جریان بازی های مقدماتی جام جهانی حضور او در ورزشگاه آزادی (در بازی ایران-کره جنوبی) با لباس پسرانه جنجال آفرین شد. انتشار چند عکس از حضور او، باعث حمایت مردم از این تابوشکنی و انعکاس آن در سایت هایی نظیر «میدل ایست آنلاین» و چند نشریه ی خارجی شد. اما خبرگزاری های وابسته به سپاه نظیر باشگاه خبرنگاران جوان و دیگر سایت های امنیتیِ زنجیره ای به شدت علیه این حضور موضع گرفتند. از نکات جالب این بازی حضور زنان کره ای بدون محدودیت در ورزشگاه بود که این برخورد دوگانه با زنان ایرانی و کره ای چالش جدیدی را برای فدراسیون فوتبال ایجاد کرد.
پس از وقایع سال 1388 و حمایت «فاطمه اختصاری» از جنبش اعتراضی مردم (جنبش سبز) فشارهای نهادهای امنیتی بر او شدت گرفت. جلسات شعرخوانی، کارگاه، سخنرانی و… او با فشار گروه های اصولگرا تعطیل می شد و بارها در سایت ها و برنامه های تلویزیونی وابسته به سپاه (نظیر «بیست و سی») مورد اتهام و حمله قرار گرفت. یکی از روش های حمله به او مطرح کردن همکاری او در موزیک «بکنیم» (در آلبوم «هیچ، هیچ، هیچ») با «شاهین نجفی» در سال 1390 بود. اگرچه این کار قبلا با مجوز ارشاد در کتاب او به چاپ رسیده و تاریخ همکاری و انتشار موزیک یک سال قبل از خوانده شدن موزیک «نقی» توسط شاهین (و حواشی پس از آن) بود؛ اما سپاه با نام بردن از فاطمه اختصاری با عناوینی نظیر همکار خواننده ی مرتد، شاعر فتنه و… سعی در تخریب او و ریزش طرفدارانش داشت.
در 15 آذر 1392 «فاطمه اختصاری» در صفحهی شخصی خودش در فیس بوک، خبر از ممنوع الخروج شدنش داد و در 17 آذر 1392 ناپدید شد. پس از پیگیری های هنرمندان و مردم و فشارهایی که با انتشار نامه هایی توسط کانون نویسندگان ایران، انجمن جهانی قلم و… ایجاد شد اطلاعات سپاه دستگیری او را پس از حدود بیست روز به عهده گرفت و فاطمه اختصاری را پس از 38 روز زندان انفرادی به قید وثیقه آزاد کرد.
در سال های 1392 تا 1394 فاطمه اختصاری اجازه ی هیچ فعالیتی از جمله حضور در شبکه های اجتماعی، جلسات ادبی، برگزاری کلاس های آموزشی و… را نداشت. حتی با تهدیدات مکرر، مانع حضور او در نمایشگاه کتاب شدند و در ادامه ی این تهدیدات ماشین شخصی او را مورد حمله و تخریب قرار دادند. بخشی از لوازم شخصی او که در هنگام ربوده شدنش توسط اطلاعات سپاه ضبط شده بود هرگز به او تحویل داده نشد و هاردها، لپ تاپ و… او نیز به شکل سوخته پس داده شد تا بخش زیادی از اشعار، داستان ها، فیلم ها، عکس ها و… او برای همیشه به طور کامل از بین برود.
در این سال ها او بارها به بازپرسی و پس از آن دادگاه انقلاب فرا خوانده شد و در شعبه ی 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «مقیسه» حضور پیدا کرد. در این مدت اگرچه او هنوز متهم تلقی می شد روزنامه های وابسته به سپاه و جریان های تندرو در اقداماتی غیرقانونی به چاپ عکس و اسم و فامیل او و افشای مسائل محرمانه ی پرونده!! و همچنین اتهام زنی می پرداختند. در این حین سایت های وابسته به اطلاعات سپاه نیز به طور گسترده دست به انتشار عکس های شخصی و خصوصی او (که از لپ تاپ شخصی او پس از دستگیری به دست آورده بودند) پرداختند.
در سال 1392 و چند ماه پس از آزادی فاطمه اختصاری، با توجه به فضای بازتری که با تغییر دولت ایجاد شده بود مجموعه ی دوم او با نام «کنار جاده ی فرعی» راهی بازار شد و اگرچه در بایکوت کامل خبری و بدون هیچ جلسه ی رونمایی یا نقد یا… پخش شد اما در عرض مدت کوتاهی به چاپ های بعدی رسید. در نمایشگاه کتاب سال 1394 مجموعه ی دیگری از او با نام «منتخبی از شعرهای شاد به همراه چند عکس یادگاری» عرضه شد که با فشار اطلاعات سپاه، صدا و سیما و سایت های وابسته خیلی زود از نمایشگاه کتاب جمع آوری شد. هرچند در همان مدت کوتاه توانست به چاپ دوم برسد.
در مهر ماه 1394 حکم بدوی دادگاه انقلاب اعلام شد و فاطمه اختصاری به جرم توهین به مقدسات (خوانده شدن شعری از او توسط شاهین نجفی)، تبلیغ علیه نظام (شعرخوانی در خارج از کشور و مصاحبه با سیمین بهبهانی)، انتشار عکس های غیرمجاز در اینترنت، رابطه نامشروع مادون زنا (دست دادن با نامحرم و برداشتن روسری در خارج از کشور) به یازده سال و شش ماه زندان و نود و نه ضربه شلاق محکوم شد. در همان سال در دادگاه تجدید نظر شعبه ی 54 حکم او عینا تایید شد.
فاطمه اختصاری در 17 آذر 1394 به طور غیرقانونی و با تغییر چهره و لباس مبدل توانست از مرز ایران شبانه فرار کند. او از مسیر کردستان عراق خود را به ترکیه رساند و حدود یک سال و یک ماه در شهرهای «وان» و «اسکی شهیر» ترکیه زندگی کرد و در نهایت با دعوت موسسهی «آیکورن» در آخرین روزهای دی ماه 1394 به عنوان هنرمند مهمان وارد کشور «نروژ» و شهر «لیل هامر» شد و کماکان در این شهر اقامت دارد.
او پس از خروج از ایران به عنوان شاعر و ترانه سرا همکاری خود را با خوانندگان مختلف ادامه داد و در این سال ها آثار مختلفی از او با صدای خوانندگانی نظیر «شادی امینی»، «یاسین صفاتیان»، «فرشین طهماسب»، «گروه ایستگاه» و… روانه ی بازار شده است. همچنین او مجموعه ی داستان های کوتاه خود را در سال 1395 با نام «شنا کردن در حوضچه ی اسید» و مجموعه ای از خاطرات زندان را در سال 1396 با نام «مرده ای که مرده بود یک نفس عمیق کشید» به چاپ رساند. او همچنین یکی از داوران مسابقه ی مقاله نویسی موسسه ی توانا با محوریت «انتخابات» بود. در این سال ها تعدادی از اشعار او به زبان های دیگر ترجمه شده که می توان به مجموعه ی «در میان تارهای عنکبوت» (به دو زبان چکی و انگلیسی) با ترجمه ی «رادک هاسالیک» اشاره کرد.
در حال حاضر او کماکان به کار نوشتن شعر و داستان و همچنین فیلمسازی اشتغال دارد. او در شبکه های اجتماعی بارها خروج خود از ایران را تبعید نامیده و صراحتا اعلام کرده است که در صورت تغییر وضعیت پرونده اش (تبرئه از اتهامات) و داشتن امنیت جانی با وجود تمامی فشارها و محدودیت ها به ایران بازخواهد گشت.