نگاهی به مجموعه‌ی «غرق شدن در آکواریوم»

,

تهران، جلسه ی نقد و بررسی مجموعه شعر غرق شدن در آکواریوم – ۱۳۹۱

 

مجموعه ی «غرق شدن در آکواریوم» به تصدیق خود شاعر، در مقدمه ی کتاب، مروری ست بر کارنامه ی او در دو دهه ی اخیر. که در این مرور، وزن شعرهای دهه ی هفتادی که تعدادی از آنها را قبلا در مجموعه هایی نظیر «فرشته ها خودکشی کردند» و «اینها را فقط به خاطر شما چاپ می کنم» خوانده بودیم سنگین تر است.

هرچند باز هم در همان مقدمه تاکید می شود که قرار بوده مجموعه ای متفاوت تر و سنگین تر را شاهد باشیم که با توجه به حذفیات سنگین وزارت ارشاد کتاب لاغری تنها حاوی 38 شعر روانه ی بازار شده است. که اگرچه در بازار نشر از این مجموعه های 30 الی 40 شعری زیاد داریم اما با کتاب های قبلی «دکتر موسوی» نظیر «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» که حدود 170 شعر را دربرمی گرفت تفاوت های بنیادینی دارد. در واقع «مهدی موسوی» همیشه به یک مجموعه به عنوان یک اثر هنری نگاه می کرده و حتی چینش کارها برای او دارای اهمیت و جایگاه خاصی بوده است. چیزی که در مجموعه های اخیر او به علت سانسور زیاد و حتی مسائل جزئی تری نظیر تن دادن به طرح جلدهای متحدالشکل ناشران دیده نمی شود. که البته همگی امیدواریم فشارها کمتر شده و کتاب های او به روند سابق برگردند. تلخی ماجرا در آنجاست که می بینیم در همین مجموعه ی باقی مانده از سلاخی نیز شعرهای بی شماری نظیر اشعار 5، 9، 11، 12، 22، 25، 30، 32 و 37 دچار حذف و سانسور شده اند.

کتاب با رباعی آغاز می شود. قالبی که «مهدی موسوی» تبحّر و ادّعای خود در آن را با مجموعه ای نظیر «مردی که نرفته است برمی گردد» و فروش بی سابقه ی آن اثبات کرده است. سه رباعی که حدّ فاصل تجربه های او در زمینه ی رباعی کلاسیک با ضربه در مصرع چهارم و رباعی امروز با نگاه تصویری ِ متّحد و شکلی طرح گونه است. در واقع شاعر از ابتدا تکلیف مخاطب را روشن کرده و می گوید که با مجموعه ای طرف است که قرار است حلقه ی گمشده ی غزل امروز باشد. یعنی روایتگر اشعاری باشد که در دهه ی هفتاد، شعر موزون ما را دگرگون کرد و راهی جدید را در آن باز کرد که امروز تحت لوای غزل پست مدرن نامیده می شود.

سه رباعی از سه جنس متفاوت هستند رباعی اول که با «جمله ی قصار» «عشقی ست که زنده ام نگه می دارد/ دردی ست که از طاقت من بیشتر است» پایان می پذیرد و با کلمات کهن تری نظیر «نیشتر» و «در پس و پیشتر» و… دل مخاطبان کلاسیک را به دست می آورد. رباعی دوم هرچند با لحن خطابی و توصیفی اش ساختاری کلاسیک دارد اما بیش از آنکه به ضربه ی پایانی فکر کند به فکر ایجاد تصاویری طرح گونه و نمادین است. اما رباعی سوم از جنسی است که رباعی های امروز شاعر را تشکیل می دهند. یک داستان مینی مال موزون که قرار است مخاطب را به فکر فرو ببرد و با زبان استعاری اش به فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی و… نقب بزند:

«دیدند مرا خراب، از هرچه که هست/ دیدند تو را در بغلش عاشق و مست

برگی بودی جدا شده از شاخه/ با باد هوا رفت… و با باد نشست»

که البته خود شاعر همیشه تاکید داشته است که این رباعی ها اتفاقا ریشه در رباعی کلاسیک و خیّامی دارد و رباعی هایی که بر ساختار مصرع چهارم تاکید دارند موجودات ابتر و تفننی قالب رباعی بوده اند و برای نمونه از جنس رباعی های خود در دل ادبیات کلاسیک، رباعی روایی و داستانگونه ی «خیام» را مثال می زند که به فضاهای «غزل پست مدرن» پهلو می زند:

«در کارگه کوزه گری رفتم دوش/ دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

این کوزه به آن کوزه همی کرد خروش:/ کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش»

از رباعی ها که بگذریم به اشعار آزاد یا همان سپید می رسیم. تنها قالبی که مهدی موسوی (جز غزل پست مدرن) به عنوان قالبی مناسب دردهای انسان امروز که توانسته اند شاعران در آن آثار قدرتمندی را تولید کنند قبول دارد. البته با توجه به مجوز نگرفتن شعرهای سپید این مجموعه و تنها چاپ 5 شعر از آثار بی وزن او که بالغ بر چند صد اثر است نمی توان تحلیل مناسبی از کارهای او ارائه کرد. مخصوصا آنکه تاریخ اشعار ذکر نشده و هیچ کدام نیز در مجموعه های قبلی به چاپ نرسیده اند.

اما نکته ی بارز در هر پنج اثر، کم بودن بازی های زبانی رو و استفاده از ظرفیت های زبان در لایه های زیرین است. کاری که در غزل های پست مدرن متأخر شاعر بیشتر دیده می شود اما در شعرهای بی وزن او از ابتدا مورد توجه قرار گرفته است. اشعار همگی دارای لایه های اجتماعی و فلسفی هستند از به چالش کشیدن فرهنگ و ملیت ها و مخصوصا کشورهای در حال تجربه ی مدرنیزاسیون (مثلا در شعر 8: مخاطب این شعر) تا نگاهی پوچ گرا و نهیلیستی به هر پدیده و امکان (شعر 6: مادر برایم سالاد می کشد) تا به چالش کشیدن تکنولوژی و مدرنیسم به همراه نقد عقل دکارتی (شعر 5: از من سوال نکن). حتی در شعرهایی نظیر شعر 7 (پاهایم از تخت درازتر شده اند) که روایتگر تنهایی ها و نقد روان کاوانه ی زندگی انسان امروز است به طور زیرپوستی به نقد ماشینیزه شدن امور و ابتذال تغییر شکل تجربه و زندگی در جهان امروز می پردازد. نقدی که در تقابل کریستف کلمب (کاشف جهان های تازه) با هنرمند امروز، نمود پیدا می کند و در دیگر اشعار آزاد این مجموعه هم دیده می شود.

حتی در تنها شعر عاشقانه ی سپید این کتاب (اتوبان رودخانه ای غمگین است) ما شاهد نگاهی تابوشکنانه و آنارشیستی به مقوله هایی تثبیت شده نظیر عشق هستیم. عشقی ممنوع خارج از روابط تعریف شده (که در ادبیات کلاسیک ما هم در داستان فرهاد و شیرین دیده می شود) که اتفاقا آگاهانه و با پشتوانه ی فکری است. رودی که به جای ریختن به دریا (نماد خداوند و عشق حقیقی و پاک) به فاضلاب (نماد کثیفی و دنیای مدرن) می ریزد و اتفاقا این دیوانگی را با صدای بلند اعلام می کند. صدایی که برخاسته از نسلی است که تعاریف گذشته از عشق را رد کرده و هیچ قید و مرزی را نه برای دوست داشتن بلکه برای هیچ مفهوم انتزاعی دیگر، قائل نیست.

از شعر هشت که بگذریم به سی شعر موزون می رسیم که همگی با کمی تسامح و تساهل می توانند جزء جریان غزل پست مدرن قرار بگیرند. که اتفاقا اشعار رادیکال تر و زبانگرا و دشوارتری نظیر شعر 13 (و سیم وصل شده بین زن… و تلویزیون)، شعر 15 (کانکت)، شعر 23 (الو سلام… how are you… که عاشقم… که hello) و شعر 31 (گراز، از آلمان سمت برّه ها برگشت) همگی در مجموعه ی دهه ی هفتادی و زیرزمینی شاعر یعنی «فرشته ها خودکشی کردند» قبلا به چاپ رسیده اند. انگار که میانه روی شاعر در شعرهای متأخرش، درونی و حرفه ای شدن ِ عصیان و شورشی ست که در ابتدای ایجاد غزل پست مدرن به وجود آمده بود. عصیانی که اگرچه بساط غزل نئوکلاسیک را در چند سال برچید اما مانند سیلی خروشان هدایت نشده و ناکارآمد بود. هرچند تعدادی از آثار آن سال ها هنوز هم خواندنی است و نکات بسیاری را برای آموختن به نسل جوان دارد.

در اشعاری که نام بردیم شاهد فلسفه ی لخت و دشواری هستیم که در دل خرده روایت ها خود را به رخ مخاطب می کشد. از تماس تلفنی در غار تا تک گویی درونی پشت تلفن با روان پزشکی که وجود ندارد تا گرازی که موبایلش در دشت ها خط نمی دهد تا سقوط مریخی ها و سیم پاره شده زیر پای بچه ی بد همگی نقدهایی بی رحمانه علیه جامعه ی مدرن هستند. فراروایت های عقل و علم به چالش کشیده شده و با نگاهی سلبی هرچه که به دنیای مدرن مربوط می شود مورد نقد و حمله قرار می گیرد. نگاه و زبانی هجوآلود که گاهی خوراک جوجه را پرنده پلو خطاب می کند و گاهی گراز را به رقص روی ریتم شیش و هشت وامی دارد و گاهی با آمیختن زبان انگلیسی و فارسی مادر به خودش می گوید که گاو زاییده است و گاهی نیز مجنون را خانمی تصویر می کند که در میان مبل لمیده است!! این اشعار و کارهایی از این دست، شاخص ترین نمونه هایی بودند که در دهه ی هفتاد نام «غزل پست مدرن» را به گوش مخاطبان و منتقدان رساندند. آثاری که برعکس نمونه های امروزین خود اصرار داشتند که حتی در لایه هایی سطحی اثر، وضعیت پست مدرن خود را فریاد بزنند. و مطمئنا اگر نبودند این اشعار و یورش هایشان به بنیادهای شعر کلاسیک، شاید هنوز هم در غزل شاهد قافیه پردازی ها و توصیفات چشم و ابرو و فریاد از غم هجران بودیم و نسل جدید نباید از خواندن این آثار و اتفاقاتی که در دهه ی هفتاد رقم زدند غافل شود.

در همان دهه ی هفتاد و مجموعه هایی نظیر «فرشته ها خودکشی کردند»، اشعار دیگری نیز به چشم می خورد که از جنس دیگری بوده اند. کارهایی عاشقانه با نگاهی نئوکلاسیک که در واقع همان حلقه ی گم شده ی داروینی هستند که مرحله ی گذار از غزل نئوکلاسیک به غزل پست مدرن را هموار کرده اند. آثاری که نسبت به غزل نئوکلاسیک زبانی تازه تر و عاصی تر دارند، روایت و فرم در آنها راه یافته، چالش های فلسفی و روان شناختی جای توصیفات عاشقانه را گرفته است و… اما هم هنوز هم وفاداری خود را به شعر نئوکلاسیک حفظ کرده اند. از نمونه های این اشعار می توان به شعر 12 (به انتظار نشستن، در انتظار نشستن)، شعر 14 (بر من چه رفته است پس از ضربه ی تبر)، شعر 17 (دو چشم تر، آوردم که تر قبول کنی)، شعر 20 (زن فکر راه راه قشنگی ست)، شعر 21 (بیا! بپر! به خدا حجم آسمان کم نیست)، شعر 24 (یک روز خیس، منتظر زن عوض شدم)، شعر 34 (یک چراغ خاموش است، یک چراغ روشن نیست)، شعر 36 (اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟) و شعر 38 (این چار برگ خشک شده مال دفتر است؟!) اشاره کرد. و نکته ی عجیب آنکه اکثر این اشعار جزء پرطرفدارترین و محبوب ترین شعرهای مهدی موسوی در دو دهه ی اخیر بوده اند. در واقع شاعر از آن برزخ شعر موزون عبور کرده اما متاسفانه مخاطب هنوز هم در آن دوراهی شعر امروز و غزل نئوکلاسیک گیر کرده است و آثاری را دوست دارد که به هر دو سمت پهلو بزند.

اما چه شد که این اشعار ناگهان اینقدر محبوب شدند؟ در واقع این حلقه های گم شده با ارائه ی تصویری رئال و واقعی و امروزین از عشق و زندگی امروز نسل جوان توانستند بازتاب زندگی او و دغدغه های روزمره اش باشند. نوعی نگاه واسوختی و اعتراض آمیز که از عشق به تمامی ارکان زندگی تسرّی پیدا می کرد. نگاهی جزء گرا که تا داخل تخت ها و آشپزخانه ها با سوژه های شعرها پیش می آمد، و مهم تر از همه ی اینها فلسفه ی تلخ و نگاه بدبینانه ی این اشعار به زندگی که حاصل تجربه های عقیم نسلی بود که در دل انقلاب به دنیا آمدند، در جنگ کودکی کردند و آخرین رویاهایشان را در خیابان های جلوی دانشگاه بر باد رفته دیدند. این نگاه های منزوی و معترض همه و همه در اشعار عاشقانه ای متبلور بودند که توانستند نگاه مخاطب عام را هم به غزل پست مدرن جلب کنند و برای همین هم عجیب نبود که سال ها در صفحه ی اول سایت پرشین بلاگ، نام وبلاگ «غزل پست مدرن» مهدی موسوی به عنوان محبوب ترین وبلاگ از دیدگاه مردم دیده می شد.

اما این مجموعه اشعار تازه تری را هم در برمی گیرد. بخشی از آنها قبلا در مجموعه ی خمیر شده ی «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود نه کوچولو» چاپ شده اند. شعرهایی نظیر شعر 9 (چرخ پنکه به دُور پوچی خود)، شعر 10 (سبزه ها را گره زدم به غمت)، شعر 19 (اتفاق است اینکه با یک شعر، آنکه با یک نگاه می افتد)، شعر 26 (برای گریه نکردن شب عروسی ها)، شعر 28 (بداهه می گویم مثل گریه های بکت)، شعر 29 (مثل یک موش مرده خوشبختم) و شعر 32 (گاو موجود نیمه خوشبختی ست) که بسیاری از آنها هنوز در محیط های مجازی مثل وبلاگ و فیس بوک و… روزانه چندین بار دست به دست می چرخند و حتی بعضی از آنها توسط خوانندگان مطرح اجرا شده اند. شعرهایی که نشانه ی پختگی مهدی موسوی در ایجاد یک لایه ی روایی عاشقانه یا اجتماعی در سطح اثر و رسیدن به لایه های دشوار فلسفی و روان شناختی در ارتباط های نمادین و تاویل های بعدی است. و برای همین هم هست که دانلود این کتاب در اینترنت فقط در یک سایت از صدهزار دانلود گذشته است و اینهمه نظر موافق و مخالف را برانگیخته است. اما هنوز در این اشعار جای خالی آن روایت های پیچیده ی اشعار تازه تر «مهدی موسوی» دیده می شود. اشعاری مثل «بعد از تو»، «هر شب»، «خسته» و… که علاوه بر داشتن تمام مزیت های شعرهای قبلی از روایتی شعری-داستانی برخوردار هستند که شاید بتوان در شعر موزون مهدی موسوی را مبدع آن دانست.

اما این مجموعه اشعاری منتشر نشده از شاعر را نیز دربرمی گیرد. پررنگ شدن سویه های اجتماعی-سیاسی مهم ترین ویژگی این اشعار است. شاید هم برای همین است که اینقدر تعداد اشعار جدید مجوّز گرفته در این کتاب، کم شمار است. فقط بیان سطرهای مجوز گرفته ای از اشعار جدید مجموعه گواه این قضیه است:

شعر 18: «دلخسته از بهشت و جهنم ها/ تنها بهشت گم شده آزادی ست…» یا «گفتند: شب تمام شده… دیدیم/ بد رفته بود و نوبت بدتر بود»

شعر 22: «از گریه ام در خانه ای در حال ویرانی/ از چیزهایی که نمی گویم… که می دانی!» یا «یاران ما مردند از بس روز و شب مردند/ شب دزد آمد… خانه را، ویرانه را بردند» یا «شب ها جلوی چشممان بردند یاران را»

شعر 25: «انتظار مجوّز یک شعر/ دادن گوسفند با قصّاب» یا «آنکه باید به دادمان برسد/ آمد و از کنارمان رد شد»

شعر 30: «پدرت شاعر است هلیاجان/ پدرت خودکشی تدریجی ست»

شعر 37: «پایان سال گریه و امّید، آغاز روزهای تحمّل» یا «دل بسته ای به برق مسلسل، دل بسته ام به دُور تسلسل»

در واقع شاعری که به قول شاملو به «شعری که زندگی ست» می پردازد و همیشه با جامعه اش در تعامل بوده است نگاه فلسفی بدبینانه اش با اتفاقات پیرامون گره می خورد و تلفیقی عجیب را رقم می زند. شعری که اگرچه بازتاب سرکوب آرمان های یک نسل است اما به جای پرداختن به وقایع و حادثه ها به اثرات روان شناختی آن بر زندگی انسان معاصر در حوزه ی جغرافیایی ایران پرداخته و در فلسفه ی بدبینانه اش ثابت قدم تر می شود. گاهی این وضعیت را به هجو می گیرد و از خوردن گاو حسن در پشت میزها می گوید گاهی برای فراموشی به لحظه ی حال و دیوانه وار تجربه کردن با شیشه های خالی الکل پناه می برد و گاهی هم در آنجا که مرگ هم از راوی ناامید شده سوسک ها در فلسفه اش تخم ریزی می کنند. اما در همه ی این وضعیت ها و شکل های بیان، نوعی وضعیت تراژیک به چشم می خورد که راوی اثر همچون آقای «کا» قهرمان داستان های «کافکا» به آن تن داده است و سرنوشت محتوم خود را از قبل پذیرفته است. یادمان باشد که خود شاعر، نگاهش را قبلا در مجموعه ی «پرنده کوچولو…» تبیین کرده است: «امّید چیست؟ اسم قشنگی برای مرگ…»

در انتها باید یادآور شوم که مجموعه ی «غرق شدن در آکواریوم» برای بررسی جایگاه شعری «مهدی موسوی» در ادبیات معاصر چندان مناسب نیست. وقتی که حتی شعری که نام مجموعه از آن گرفته شده مجوّز نگرفته و در کتاب دیده نمی شود چگونه می توان قضاوتی راجع به بیست و چند سال شاعری مهدی موسوی کرد؟ به نظرم این مجموعه فقط می تواند سندی قابل رجوع برای محققین و ادبیات پژوهان باشد برای تحلیل آنچه غزل نئوکلاسیک را به غزل امروز و فردا رسانده و می رساند و همچنین خلاصه ای از شعرهایی باشد که عده ی زیادی از ما دوستشان داشته ایم، داریم و مطمئنا تعدادی از آنها به حافظه ی تاریخی مخاطبان ادبیات بدل شده است. به امید روزی که شاهد چاپ همه ی شعرهای مهدی موسوی در سرزمین خودش باشیم. هرچند ادبیات نشان داده است که فیلترشدنی نیست و نشانه اش ده ها شعر مهدی موسوی که تا به حال در هیچ کتابش به چاپ نرسیده اند اما ورد زبان بسیاری از علاقمندان به شعر بوده و هستند.

فاطمه اختصاری

 

این کتاب را می توانید از فروشگاه های کتاب داخل ایران و یا سایت های فروش کتاب تهیه کنید.


Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *