گرگان، جلسه ی نقد و بررسی کتاب گریه روی شانه ی تخم مرغ – ۱۳۸۷
از آنجا که کتاب گریه روی شانهی تخممرغ کتابی است از جشنوارهی غزل پستمدرن و پستمدرنیسم هم فرایندی است علیه کلگرایی؛ من نیز نقد این کتاب را به قطعاتی کوچک و قابل بحث تبدیل کردهام و در این مبحث تنها به »ارجاعات بیرون متنی» کتاب میپردازم.
ابتدا باید به تعریف سه بعد فضای متنیای بپردازیم که مجموعههای معنایی و شاعرانه در آن فضا ایفای نقش میکنند. این سه بعد یا مختصات مکالمه فاعل نویسنده، مخاطب و متون بیرونیاند. در محور افقی، کلام در متن هم به فاعل نویسنده و هم به مخاطب تعلق دارد و در محور عمودی، کلام در متن به سمت یک شاکلهی ادبی پیشین یا در زمانی خاص جهتگیری میکند. محور افقی (یعنی فاعلـ مخاطب) و محور عمودی (یعنی متنـ زمینه) با هم تعاملاتی دارند و واقعیتی را مطرح میکنند. همانطور که باختین میگوید: هر متنی به منزلهی جذب و دگرگونسازی متنی دیگر است. اینجاست که فرض بینامتنیت به جای فرض بیناذهنیت مینشیند و زبان شاعرانه خوانشی دست کم مضاعف مییابد.
از طرفی دیگر متون پستمدرن دارای شبکهی پیچیدهای از ارجاعات میباشند و تبدیل میشوند به هزارتویی از نشانهها. خواننده نیاز دارد ویژگیهای متفاوت این ارجاعات را بداند. در دنیای مدرن و شتابزده همه چیز آماده و فوری بود و قرار نبود مخاطب به کار دیگری واداشته شود اما حالا مخاطب برای خواندن یک بیت به کنکاشی دست میزند که به پرباری اندیشه خود او منتهی میشود و خود این امر باعث ایجاد هرمنوتیک و برداشتهای مختلف از یک کلمه میشود.
شاعر «غزل پستمدرن» دیگر نمیتواند با تکیه بر استعداد و دید باز تنها شعر بگوید. تسلط کامل بر همه علوم انسانی و دانستن کلیاتی پیرامون دیگر علوم این ویژگیهای اولیه سراینده این نوع اشعار هستند حال شاعر باید چنان با وزن و قافیه عجین باشد که وجود آنها به کمک شعر بیاید نهآنکه او را مشغول خویش کند. ارجاعات بیرونمتنی نقش مهمی را در این امر اجرا میکنند. بهطوریکه در این کتاب ۶۳% از شاعران از ارجاعات بیرونمتنی استفاده کردهاند و نزدیک به ۸۰% شعرهای کتاب ارجاعات بیرونمتنی دارند. این بیت را ببینید:
الغیاث از زمان سرگردان. در ضمیری که ناخودآگاهم/ دین و دل برد و قصد جان میکرد. اتوبوسی که میروم تا قم (سیدمهدی موسوی)
در این نقد من ابتدا انواع مختلف ارجاعات بیرونمتنی استفاده شده در این کتاب را در یک تقسیمبندی نام میبرم و بعد توضیحاتی را راجع به هر کدام خواهم داد:
۱ـ استفاده از اسامی اشخاص: اعم از فیلسوف، نظریهپرداز، شاعر و نویسنده ایرانی یا خارجی یا کتابهایشان.
برای مثال: نیچه، فروید، یونگ، دریدا و بعد از این/ دیوانگان به وقت قضا داوری کنند! (وحید نجفی)
مثالهای زیادی در این کتاب وجود دارد که کل مصرع یا حتی بیت تنها ارجاعات بیرونمتنی اسم اشخاص است و اغلب اسامی نظریهپردازان مدرن یا پستمدرن میباشند. شاعر با این کار قصد دارد فضای شعر خودش را با ذهنیتی که مخاطب از این اشخاصـ یا از کتابها و نظریات و سایر مسایل مربوط به این اشخاصـ دارد پیوند بزند. گاهی حتی از فلسفه و جریان فکری این اشخاص فقط نام! برده میشود.
البته در بعضی اشعار از این تعدد اسامی کارکرد چشمگیری گرفته نشده است. و اسمها صرفا آمدهاند برای…
و همچنین استفاده از شخصیتهای اسطورهای و افسانهای مثل شخصیتهای شاهنامه یا داستانها مثل سیندرلا و حتی استفاده از خود این داستانها و افسانهها مثلا داستانهای مربوط به آدم و حوا یا غول چراغ، جن و پری و…
زاغک سادهی دبستانی، مدتی هست سر به راه شده… (محمد مبلغالاسلام) که در ادامه شعر هم شاهد ارجاعاتی به داستان زاغکی غالب پنیری دید کتاب دوم هستیم.
یا حتی با نگاهی جزییتر اسامی مثل ریزعلی یا خوانندهای مثل سوسن که آوردن اینها در یک شعر نگاه جزءگرای شاعر را به مسایل اطرافش نشان میدهد.
۲ـ استفاده از اسم اشخاص در داستانها، کارتونها و فیلمها و… مثل
آخر داستان اینچنین است اسم من میشود لوک بدشانس
دالتونها همیشه برندهاند کاشکی یک جکیجان بیاید (حیدر میرانی)
کارناوالسازی درواقع نظریهی میخاییل باختین است و القاکنندهی حالات و خصوصیات مضحکهآمیز و پوچگرایانهی پستمدرنیسم میباشد. انسان پستمدرن خود را به بلاهت میزند و این واکنشی است در مقابل تامل در خود و خودبزرگبینی انسان مدرن.
با دیدن اسامی بعضی فیلمها یا کتابها در این اشعار میتوان به تاثیری که سینما و ادبیات جهان بر روی آثار پستمدرن دارد پی برد.
زورم به جسم پست خودم هم نمیرسه/ حالم شبیه زنده به گور هدایته! (آزاده شریفی)
۳ـ اسامی کشور، شهر یا حتی خیابان و محله مثل هیروشیما. گوهردشت. مشهد پارک ملت. جمکران، دیوار چین، جمکران و…
هر هفته شنبه درب اصلی پارک ملت/ یک صندلی دنج در یک جای راحت (هدی قریشی)
در اینجا هم جزءنگری را داریم و شاعر تصویرهایی میسازد که مخاطب میتواند خودش را عینا در همان موقعیت تصور کند. شاعر علاوه بر این از اتفاقاتی که در این ارجاعات افتاده برای کمک به شعرش استفاده میکند و با بومیکردن متن یک قدم به سمت جهانیشدن برمیدارد. گاهی با کارکرد گرفتنهای جدید از این نوع ارجاعات به فضاهای کشف نشدهای در شعر میرسیم. مثل لوکیشنی غیرقابل عرضه در کلام. البته گاهی استفاده بیش از حد از بعضی نام ها شعرها را تکراری میکند. مثل استفادهای که از نام مثلا خیابان انقلاب یا آزادی در شعرها وجود دارد.
۴ـ یکی از ارجاعات بیرونی متنی سابقهدار در ادبیات تلمیح میباشد.
در اشعار این کتاب نیز استفاده از اشعار شعرای قدیم و معاصر به چشم میخورد.
البته با رویکردی متفاوت از گذشته گاهی از این نوع ارجاعات برای پیوند زدن hybrization استفاده میشود. یعنی تلفیق زبان کهنه و نو یا ترکیب کلیشههای ادبی.
گنجشک تو شدم، همهی عشق بازیام/ از سیمهای لخت خیابان شروع شد/ رحمت رساد شیخ اجل را که بوسهمان/ از باب عشق و شور گلستان شروع شد (شهرام میرزایی)
همانطور که میدانیم پاستیش یکی از ویژگیهای متون پستمدرن است. یعنی استفاده از عناصر، بافت یا شهرت یک اثر دیگر در نوشته.
صدا صدای سواریست در حدود فلق/ که رفته خانهی دشمن به جای خانهی دوست (محمد حسینیمقدم)
با حضور خلوت انس و دروغ تکراری/ ترانههای حقیر و صدای بازاری (آرش معدنیپور)
نکتهی قابل ذکر در ارجاعاتی از این دست در گریه روی شانهی تخممرغ استفاده از شعر شاعران هم دوره، شاعرانی که حتی شعرشان در همین کتاب هم است میباشد و این نشاندهندهی تاثیرپذیری شاعران غزل پستمدرن از شعر یکدیگر است.
۴ـ اسامی داروها مثل استامینوفن، مورفین، دوپامین و اسامی قرصهای روانگردان اکس،
پیلاو و مرسدس … و نه! شاید فرشتهها/ صدها هزار قرص قشنگ و اجق وجق (المیرا صفارزاده)
دغدغهی اصلی پستمدرن انتقاد از زندگی شهری است. تلاش بیوقفهی انسانها و سرخوردگی آنها از رسیدن به آرامش و چنگ زدن به آرامشهای کاذب، استفادهی بیرویه از قرصهای روانگردان و مسکن که فرآوردههای زندگی مدرن میباشند. پس غیرطبیعی نیست که شاعر در شعرش نیز از اینها استفاده کند و همانطور که در این کتاب میبینید اغلب این نوع ارجاعات اسامی داروهای مسکن و مخدر میباشند و این خود جهتگیری شاعران را نشان میدهد.
از طرفی یکی از ویژگیهای متون پستمدرن آشفتهنویسی و بیخودیت است که مخاطبانشان را به اجرا دعوت میکنند؛ بنابراین استفاده از مثلا الکل دلیل خوبی برای این آشفتهنویسی یا سرگیجهنویسی میباشد.
دستم به دور گردن این واژههای مست/ ذهن مرا تولد ودکا به هم زده (اصغر کرمشاهی)
مثال دیگر برای تلمیح اشاره به متون مقدس (قرآن و ادعیه) در اشعار میباشد. برای مثال
غرور، دست خودم داد دسته دسته شدن را/ که صاف و کاف به دستان صافات فقط برد
به این کشاکش قوسین قاب چشم تو … یعنی/ که چشمهای پر از شیشههای مات فقط برد
که اشاره دارد به وصافات. صفا (فرشتگان در صف شده) و داستان معراج پیامبر که به اندازهی دو سر کمان (قاب قوسین) و یا حتی نزدیکتر به خدا شده بود.
علاوه بر اینها ما اسامی نوشیدنیها، خوراکیها، انواع سیگار و حتی عطر با ذکر مارک خاص خودش!! را داریم. رب تبرک. عطر جوپ. سیگار مور یا تیر.
شاعر با ذکر جزییترین ویژگیها مخاطب را در شعرش وارد میکند و او را وادار به بازآفرینی، نقد و اجرا میکند. مثلا در همان لحظه که مخاطب شعر را میخواند بوی عطر جوپ یا سیگار تیر را باید حس کند. البته این امر به قدرت شعر در بازنمایی متن وابسته است.
رب تبرک، عکس من، کنکور تضمینی/ آواز سوسن در میان هدفن چینی (سیدمهدی موسوی)
۵ـ استفاده از ارجاعات و مسایل شخصی شاعر.
بیا بنوش به یاد فرشتهی مرحوم/ هدا قریشی شهری ۱۳۶۰/ و روی قبر نوشته دلیل نامعلوم (هدی قریشی شهری)
مثل آوردن اسم شاعر یا سال تولد یا کلا چیزهایی که برای خود شاعر مهم هستند. شاید این خصوصیسازی شعر باشد اما اگر آنقدر قدرت شعری داشته باشد میتواند به یک بیت تاثیرگذار تبدیل شود.
مثل اینکه هر کسی جدای از جنسیتش سرمای «و این منم زنی تنها در آستانهی فصلی سرد» را تا مغز استخوانش حس میکند.
البته ارجاعات بیرون متنی دیگری نیز در این کتاب هست که در هیچ کدام از این تقسیمبندیها جای نمیگیرند شاید تا همینجا هم متوجه تغییر نوع ارجاعات از شعرهای دهه ۶۰ـ۷۰ به بعد شده باشید.
این نقد کوششی بود برای معرفی انواع ارجاعات بیرونمتنی در غزل پستمدرن و کارکردهای جدید آن در اشعار این کتاب.
مطمئنا این مبحث تنها بخش کوچکی از ویژگیهای اشعار این کتاب را مورد بررسی قرار داده و سایر ویژگیها را در نقدهای دیگر دوستان خواهیم داشت.
در پایان تشکر میکنم از تمام دستاندرکاران این جلسه و ممنونم برای وقتی که در اختیار من گذاشتید.
فاطمه اختصاری
دیدگاهتان را بنویسید