فاطمه اختصاری
این روزها شاهد اخباری مبنی بر متهم شدن ستارههای هالیوودی به آزار و اذیت جنسی هستیم. هر روز تعدادی زن یا مرد یکی پس از دیگری آزارهایی را که بعضا چندین سال پیش از طرف کارگردانان، تهیهکنندگان یا سایر بازیگران دیدهاند، بازگو میکنند. گاهی این اتهامات توسط فرد آزاردهنده تایید میشود و گاهی هم فرد متهم حاضر به پذیرش آن نیست. از طرفی همزمان با وارد شدن اتهامات به این اشخاص که اغلب دارای قدرت و جایگاه میباشند، کمپانی های سازندهی فیلم، همکاری با آنها را به حالت تعلیق درآورده یا لغو میکند. مساله ای که می خواستم درباره ی آن بنویسم آثار و تبعات این اعتراف/اتهام هاست.
یکی از آثاری که در اخبار بیشتر از همه به آن پرداخته شده و باعث افشا شدن/متهم کردن یکی پس از دیگری این اشخاص میشود؛ این است که این اتفاقات باعث شده و میشود افرادی که مورد آزار واقع شدهاند و به علت در جایگاه قدرت بودن فرد متجاوز سکوت پیشه کردهاند، جرات و جسارت حرف زدن دربارهی این اتفاق را پیدا کنند. و درواقع تابوی سکوت در برابر متجاوز کمکم شکسته شود.
اما آیا شکسته شدن این تابو با روشی که ممکن است درصد خطای آن بسیار بالا باشد صحیح است؟! آیا هدف (شکسته شدن این تابو و درنتیجه ی آن کم شدن تجاوز و آزار و اذیت به علت ترس از افشا شدن)، وسیلهی رسیدن به آن را توجیه میکند؟!
در اغلب موارد دیده شده صحبت کردن دربارهی آزارهای جنسی از یک توییت یا پست پابلیک در فضای مجازی کلید خورده است و سپس رسانهها به گسترش سریع خبر این اتهام روی میآورند، بعد افراد بیشتر و بیشتری پیدا میشوند که آنها نیز دربارهی آن شخص خاطرات مشابهی دارند و به این صورت ادعای اتهام مطرح میشود. بحث بر سر درستی یا نادرستی ادعاهایی که تا به حال مطرح شده اند نیست، مشکل اینجاست که حتی اگر در یک مورد از مواردی که به این صورت شکل میگیرد، ادعای افراد اشتباه باشد، آیا تبعاتش جبران پذیر است؟
بسیاری میگویند هیچ کس برای اعتراف به موردتجاوز قرار گرفتن توی صف نمیایستند. این ادعاییست که دیگر در فضای موجود قابل بررسی نیست. وقتی میبینیم افراد جامعه به هر نحوی، با درست کردن دابسمش، تمسخر سلبریتیها، فحاشی زیر پستهای افراد مشهور و هزار شکل دیگر، قصد موردتوجه قرار گرفتن و جلب توجه دارند، دیگر نمیتوان مدعی بود که برای قرار گرفتن در مقابل یک سلبریتی آنهم در فضایی که تنها صدای تشویق «بعدی بعدی» میآید، دست و پایشان بلرزد. آنهم وقتی که فضا آن قدر علیه شخص متهم آماده شده که باید فقط به فکر کنترل کردن رسانهها و آسیب نرسیدن به زندگی شخصیاش باشد تا اعاده حیثیت. آنهایی که ادعا میکنند کسی حاضر نیست به دروغ و برای شهرت بگوید که مورد تجاوز قرار گرفته را باید کمی در محیط مجازی و در کامنتدانی سلبریتی ها بگردانیم تا از خواب بیدار شوند.
افرادی نیز می گویند وقتی تعداد افراد قابل توجهی ادعای یکسانی را مبنی بر مورد آزار و اذیت قرار گرفتن توسط شخصی ثابت مطرح کنند، میشود بر راستی اتهامات مطمئن بود یا اینکه بعضی از رسانهها ابزاری برای راستی آزمایی اتهامات وارده دارند، که از اساس حرفی بی پایه است. و در تمام دنیا مرجع قانونی برای درست یا غلط بودن ادعاها تنها دادگاه رسمی و فرد قاضی است. مخصوصا وقتی اتهام وارده به یک سلبریتی است و اتهامات وارده نیز از جانب سلبریتیهاییست که خودشان در جایگاه قدرت ایستادهاند، و روابط پشت پرده ی مالی بسیاری پشت پردهی این اتفاقات وجود دارد، نمیتوان به تعداد افرادی که یک قضیه ی ثابت را افشا میکنند دلخوش بود.
نمیتوان گفت تمام کسانی که این ادعاها را مطرح کردهاند قصد خودنمایی داشتهاند، اما آیا از بین این انبوه افراد شاکی، کسانی پیدا نمیشوند که با اهدافی غیر از واقعیت این ادعا را مطرح کرده باشند؟! بعضی مواقع عملی که صورت گرفته، با تعریف قانونی تجاوز و آزار و اذیت فاصله دارد. مثلاً افرادی بودهاند که با فرد متهم رابطهی خودخواسته داشتهاند، به علتی مثل خیانت این رابطه به هم خورده است، و حالا که بازار اتهامات جنسی داغ است میتوانند این اتفاق ناگوار را تبدیل به اتهامی علیه فرد کنند. من از فرد خیانتکار دفاع نمیکنم، اما چیزی که مهم است تناسب اتهام با واقعیت است. اگر فردی خیانت کرده است باید برای خیانتش مورد اتهام وارد شود، نه چیزی گستردهتر و دهانپرکن تر.
یا در مواردی فرد برای ایجاد ارتباط یا عمل جنسی، سوال کرده و جواب مثبت شنیده است و بعد از سال ها حالا به آزار جنسی متهم شده است!! با این توجیه که سوال پرسیدن از جایگاه قدرت میتواند باعث عدم اعتماد به نفس جواب دهنده شود و برخلاف میل باطنیاش تن به عمل جنسی مورد سوال بدهد. اما آیا میتوان برای این حالت ادعای قانونی آزار جنسی را مطرح کرد؟ در کشوری که قانون در کنار قربانیان آزارهای جنسی ایستاده است، آیا نه گفتن به یک سلبریتی، فرد را با مشکلات امنیتی و قانونی مواجه میسازد؟ حتی در کشوری مثل ایران که قانون در حمایت از مظلوم ضعفهای زیادی دارد، نه گفتن و پا پس کشیدن از شرایط مشابه تنها منجر به از دست رفتن موقعیت اجتماعی و شغلی خواهد شد. مسالهای که بسیار تلخ است اما چارهاش تن دادن به آن نیست، چارهاش تن دادن و سپس فریادِ «مورد آزار جنسی قرار گرفتن» سر دادن نیست، چارهاش میتواند شکایت رسمی به دادگاه باشد، حتی اگر به نتیجه نرسد.
این نوشته به هیچوجه قصد حمایت از افراد متجاوز و افراد در جایگاه قدرتی که فکر میکنند میتوانند با پول و شهرتشان به هر چیزی برسند را ندارد. اما بحث بر سر این است که اگر فضای تشویق به افشای موارد از سمت رسانهها داغ شود و هر کس بر مبنای تصوری که از آزار دارد یک مورد را ابراز کند و قبل از تفهیم شدن اتهام به متهم در دادگاه و قبل از دادن وقتی برای دفاع به متهم و قبل از اثبات ادعای آزار و اذیت توسط دادگاه و حکم نهایی، همهی این پروسه در رسانهها مطرح و شکل بگیرد، فاجعهای که در آینده اتفاق خواهد افتاد بزرگتر و دردناکتر است. اگر حتی درصد ناچیزی از این ادعا و اتهامات بدون اثبات باقی بماند، باز هم تاثیر منفی خود را بر شخص متهم میگذارد و حالا فکر کنید که اتهام از اساس دروغ بوده باشد. متهم شغل، خانواده، جایگاه و روابط خود را در کسری از ثانیه از دست داده است. آبروی او در مجامع بین المللی از بین رفته و تاثیری که بر ذهن مخاطبش گذاشته شده دیگر پاک نخواهد شد.
در مورد مشابهی سالها پیش مایکل جکسون توسط یکی از طرفدارانش متهم به آزار جنسی کودکان شده بود، این اتهام سالها بعد با افشای نوار تهدید شخص اتهام زننده رد شد. اما دو اتفاق جبران ناپذیر روی داد. اول اینکه مایکل در نتیجهی فضای به وجود آمده در رسانهها (در پی این ادعا) سلامتیاش را از دست داد و به مواد آرامبخش و مسکن روی آورد که منجر به مرگش شد و دوم اینکه مایکل پس از این اتهام، جایگاهش را نزد بسیاری از طرفدارانش از دست داد. و مگر میتوان مطمئن بود که تمام آنهایی که اتهام آزار جنسی او را شنیده و باور کردهاند، سالها بعد رد اتهام را بشنوند و دوباره به حقانیت مایکل پی ببرند؟! و وحشتناکتر از آن نگویند که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! یا نگویند که چون مایکل جکسون بوده رفع اتهام صورت گرفته است!!
صحبت کردن از موارد آزار جنسی و درواقع افشا کردن فرد متجاوز، امری است که باید تشویق شود. هیچ بحثی بر سر درستی این کار نیست. بحثی که هست شیوهی درست ابراز و اقرار و ادعاست. فردی که مورد تجاوز و آزار قرار گرفته باید به دادگاه و قوانین پناه ببرد و ابراز اتهام کند.
نمیشود اثر اتهامات بیپایه بر شخص را در مقابل اثری که آزار و اذیت جنسی بر فرد میگذارد کوچک شمرد و به نفع آن از آثار تخریبیاش بر زندگی و حیات یک فرد چشم پوشی کرد. باید یادمان باشد که بردن آبروی یک فرد دقیقاً مثل آزار جنسی ممکن است روح و روان و زندگی خانوادگی یک فرد را نابود کند و وقتی مسالهای به رسانهها و شبکههای اجتماعی بکشد دیگر همهچیز میشود موج و شایعه و رفتارهای رادیکال از سر دشمنی یا دوست داشتن. یادمان باشد همانطور که همهی هنرمندان و سلبریتی ها آدمهای خوب یا بد نیستند. مردم و روزنامهنگاران هم همین طور هستند و در کنار روزنامهنگاران باشرف، انسانهایی که به خاطر منافع حزبی یا شهرت یا پول یا بدتر از اینها عناد شخصی در صفحات مجازی یا روزنامه هایشان مطلب بنویسند کم نیستند. ما در خود ایران، خودفروشانی داریم که در کیهان و جوان و خبرگزاری فارس و باشگاه خبرنگاران و… هر تهمت و دروغی را برای تکهای استخوان مینویسند. چه بهتر که یاد بگیریم و تمرین کنیم که از هیجانات شبکههای اجتماعی دوری کنیم. تا از چیزی مطمئن نیستیم حتی اگر در راستای نظراتمان باشد آن را تایید یا منتشر نکنیم. شاید خیلی سخت باشد اما فضای مجازی همانقدر که قابلیتهای مثبت دارد نیمهی تاریک و خطرناکی دارد که افراد بیمار و حکومتها و… آن را هدایت میکنند. باید مواظب بود و دچار موج ها و هیاهوها نشد حتی اگر ظاهر زیبایی داشته باشند و بخشی از آنها حقیقت باشد. امید آن که روزی به جای دادگاه صحرایی بر پا کردن برای این و آن، مردم و رسانهها در جهت گسترش آگاهی در جامعه تلاش کنند.
دیدگاهتان را بنویسید