بررسی تفکرات پست مدرن در اشعار محمد قائدی – مرداد ۱۳۹۱
فاطمه اختصاری
ده تا شعر داری که باید بخوانی و درباره اش بنویسی. ده تا شعر از شاعری که سال هاست می سراید و خیلی بیشتر از اینها از او خوانده ای. از کجا شروع کردن برای نوشتن همیشه سخت است.
می توان از ویژگی های زبانی شعرها گفت، از ترفندهای زبانی به کار رفته در بیت ها، حضور فرم و روایت، زمان غیرخطی، صنایع به کار رفته و خیلی مولفه های دیگری که شاید در اشعار پست مدرن بیشتر به چشم می خورد اما فراتر از همه ی این ظواهر، چیزی که در پشت شعرهای محمد قائدی به وضوح دیده می شود، وجود اندیشه ی پست مدرن است. اندیشه ای که شاعر آن را در زندگی اش درک کرده و حضور ناخودآگاهش در شعرها تجلی یافته است.
یکی از اصول اندیشه ی پست مدرن، نسبی گرایی می باشد. نسبی بودن حقیقت و عدم قطعیت در زمینه ی شناخت. پست مدرنیستها، برخلاف نظریّات مدرنیستی که با جزمیت تام، نسخه ها و روایتهای کلی مدرنیته را نسخه هایی جهانشمول و فراگیر میخوانند، از سنّت، زبان و تاریخ، بهمنزلهی پیش زمینه فهم انسانی سخن میگویند. درنتیجه در برابر تأکید مدرنیته بر نسخه واحد و یگانه خود، بر کثرت و چندگانگی تأکید میورزند.
در اشعار محمد قائدی نیز ما این عدم قطعیت را می بینیم: گاهی در خرده روایت های مطرح شده و گاهی در تصاویر. عدم قضاوت و پایان بندی ِ بازی که برای اکثر شعرها در نظر گرفته شده است نیز بر این عدم قطعیت صحه می گذارد.
«تو کیف می کنی از حرفهای بی پرده/ که وصل م یشود از من به ساعت اعدام/ در این شلوغی مبهم کسی که آن بالاست/ پرنده ای ست که در آسمان چه می کرده؟!»
«معنی، وقوع قطعی چيزي كه نيست بود چيزی كه هست از سرِ اجبار، مرده است/ شاعر، كسی كه خالق مضمون چيزهاست طوری سكوت كرده كه انگار، مرده است»
از دیگر ویژگی های یک اثر پست مدرن، انکار فراروایت هاست. پستمدرنیست ها به انکار وجود هرگونه واقعیّت نهایی میپردازند و برآنند انسان در پس چیزها، همان را میبیند، که میخواهد ببیند. این امر هم، بستگی به شرایط زمان و مکان و اینکه تا چه اندازه اجازه دیدن چه چیز به او داده شده است و تمام اینها هم موکول به آن است که دریافتهای فرهنگی–تاریخی بر چه امری تمرکز داشته باشد. مثال های زیادی را اعم از کل شعر یا تک بیت ها برای این مضامین می توان آورد که من به چند بیت بسنده خواهم کرد.
«زنده بودن به جاي يك مرده فكر كردن به غيرممكن ها
خيره ماندن به نقطه اي تاريك زندگي زيرماسه ها… شن ها
اينكه آن كس كه نيستي باشي اينكه در فكر رفتنت باشند
اينكه توي اتاقكي قرضي رفته باشي به ديدن جن ها»
شکگرایی؛ براساس این اصل پست مدرنیسم، باید به همه چیز شک کرد و هیچ چیز را نباید به طور قالبی و درست پذیرفت. پست مدرنیسم بهواسطه همین اصل خود، از اصول ثابتی برخوردار نبوده و از همین رو برخی آن را ضد دین معرفی میکنند.
در اشعار قائدی نیز رد پایی از دین و اعتقادهای دینی دیده می شود. البته هیچ گاه با کلان روایت دین مواجه نیستیم. بلکه این کلان روایت به خرده روایت هایی تبدیل شده و اشاراتی بر اساس ضدیت با هرگونه پارادایم های معرفتی در بیت ها داریم. در بعضی از شعرها خدا به عنوان یک شخصیت وجود دارد و سپس شاعر درباره ی حضور و قطعیت وجود او ابراز شک می کند.
« پس چرا هر چه می کنم مرده؟/ هم هوایی که از خدا خالی است/ هم خدایی که در هوا می زیست»
یا در شعر «مرده است» که تمام اعتقادهای راوی به زیر سوال رفته و دچار شک می شود و با ردیف «مرده است» مخاطب به نیستی می رسد. در این بیت از شعر، پدر نماد خدا و خالق و نگهدارنده ی جهان است و درباره ی وجود و حضور او در جهان شک و شبهه ایجاد می شود: «در اصل، پيش از آنكه جهان بي پدر شود بيماري جنون پدر، عود كرده بود!/ بيماري جنون پدر،عود كرد و بعد… يك شب خبر رسيد كه بيمار، مرده است»
شعری که مثال زده شد حاوی اندیشه ای از نیهیلیسم نیز می باشد. در تعریف هیچانگاری(نیهیلیسم) می توان چنین نوشت: تلاش جامعه ی سنّتی عمدتاً برمبنای نظریه مشیّت الهی قرار گرفته؛ بنابراین، کل جهان هستی با نظارت و هدایت خداوند در حال حرکت و پیشرفت بهسوی هدف خاصی بود؛ اما در مکتب مدرنیسم بهجای مشیّت الهی، تفکر پیشرفت مادی قرار گرفت و برنامههای عقلانی و علمی را بهجای مشیّت خداوند قرار دادند. حال در پست مدرنیسم در واقع بهجای اعتقاد به نیروی الهی، هیچانگاری و پوچ اندیشی نهاده شد. پستمدرن، بیهدفی، نداشتن غایت، ابتذال، بیمرکزی و پوچ اندیشی را وسیله ی تفریح خود قرار داده و بیقید و بندی و لاابالیگری و لذت محوری و زندگی در لحظه ی حال را مفرّی از دنیای وحشتناک مدرن و فشار قوانین خشک رسمی میداند.
این ویژگی در اکثر شعرهای محمد قائدی دیده می شود. ما شاهد تصاویر متعددی از خستگی انسان مدرن، رسیدن به پوچی و انتهای هر چیز و نداشتن افق رهایی بخش برای انسان در این اشعار هستیم. گاهی تک بیت ها نمایشگر این وضعیت اند و در اکثر مواقع کل شعر و کل روایت های حاکم بر اشعار نشان گر این ویژگی می باشند.
«كار هر روز زنده ها اين بود: فكر كردن به لحظه ي مردن
كار هر روز مرده ها اين است: فكر كردن به غيرممكن ها…»
تکثرگرایی؛ پستمدرنیسم بر چندگانگی فرهنگها، قومیّت، نژاد، جنسیّت و حتی خرد، تأکید میورزد و پستمدرنها پذیرش سنّتها و فرهنگهای متعدد بومی و محلّی را بهجای فرهنگ واحد و مفاهیم کلّی و انتزاعی توصیه میکنند.
اگرچه در این اشعار ما شاهد حضور گسترده ی صداهای خاموش نیستیم. مثلا حرفی از نژادها و قومیت های مختلف فرهنگی و اجتماعی -که در ایران کم نیستند-، همجنس گرایان و … زده نمی شود اما همواره در اکثر شعرها «زن» به عنوان یکی از صداهای خاموش شعر حضور دارد. حضوری برابر در کنار شخصیت «مرد». چه وقتی که این حضور به سمت نابودی و وضعیت اسفبار باشد «نعش مرد است در حرارت رکس/ انحلال زن است در وایتکس» و چه وقتی که شاهد یک وضعیت نرمال زندگی هستیم. «زن بود و مرد و صحنه ی دانسی که هیچوقت…»
در خیلی از شعرها شاهد شکستن ساختار قدمایی قالب و تولید قالب های جدید شعری می باشیم. برای مثال شعری که با این بند آغاز می شود « امشب از هیچ می رسیم به چی؟/ به کجایی که دور یا نزدیک؟/ به درازای سایه ای باریک؟/ یا به تفکیک روشن از تاریک؟/ می رسد راه مستقیم به چی؟» و نوع رسیدن به قافیه تا انتهای شعر به همین منوال می باشد. یعنی شعری که حاوی بیت هایی ست که بین هر دو مصرع بیت هایش سه مصرع مقفا به صورت جداگانه خواهد آمد. این ترکیب عامدانه ی سبک ها و قراردادها به صورت کلاژگونه نیز یکی از ویژگی های دنیای پست مدرن است. دنیایی که خود ملغمه ای از چیزهای غیرقابل ترکیب است.
در خیلی از شعرها ما روایت منسجمی نداریم. شعر دارای روایت های متکثر و در هم فرو رفته ای ست که گاهی مخاطب را گیج می کند. این پراکندگی ها وعدم انسجام نیز نمودی از اندیشه ی پست مدرنی ست که محمد قائدی دارد. شاید بعضی از منتقدان، سست بودن روابط طولی را در کل شعر یکی از ایرادات بعضی از شعرهای وی عنوان کنند. اما با دیدی دقیق تر در شعر و رسوخ دادن فکر به لایه های عمقی تر شعر وی، خواهیم دید که کل ابیات و روایت های متکثر شعر با نخی باریک و نامرئی به یکدیگر دوخته شده اند. و کلمات و اسامی فیلسوفان و … نه تنها برای خودنمایی شاعر آورده نشده بلکه همه ی آنها در ارتباط با یکدیگر و زیر لوای محتوای کلی شعر قرار دارند و شعر حاوی شبکه ی درهم تنیده ای از ارجاعات درون متنی و بیرون متنی می باشد.
علاوه بر این ویژگی های درونی و محتوایی، شعرهای محمد قائدی دارای ویژگی بیرونی اعم از ویژگی های زبانی و فرمی و روایتی و… می باشد که باید در مقاله ای اختصاصی به این ویژگی ها پرداخت.
امید است محمد قائدی که با داشتن این تفکر پست مدرن یکی از شاعران خوب غزل پست مدرن در ایران شناخته می شود بتواند آثارش را منتشر کند و صدای خسته ی شعرهایش را به گوش جهانیان برساند.
منابع:
– شاخصه های پست مدرنیسم،حسن توسلی ، دکتر حسینی شاهرودی
– شناسه های غزل پست مدرن، سید مهدی موسوی
دیدگاهتان را بنویسید