قول داده بودم سانسورهای کتاب “کنار جادهی فرعی” را برای شما بگذارم تا شما هم قول بدهید اگر کتاب را دارید، با دستخط خودتان آنها را اضافه و تصحیح کنید.
کتاب کنار جادهی فرعی، دومین مجموعه شعر من و اولین کتابی است که بعد از چند سال ممنوعالکاری و غیرقابل چاپ اعلام شدن کل چندین کتابی که فرستاده بودم به وزارت ارشاد، توانستم چاپ کنم. آن هم با حذف شعرها و قلع و قمع شدن آنهایی که ماندهاند.
اما شاید اگر قبل از دستگیری و زندان، این کتاب را به ناشر نسپرده بودم، دیگر هیچ اثری از این شعرها هم باقی نمیماند. چون وقتی بازجوهای سپاه دستگیرم کردند، فقط تعداد کمی از وسایلی که برده بودند را به من پس دادند. از آن جمله لپتاپم بود و هاردها که همه را سوزانده و کاملا از بین برده بودند. ( متاسفانه کلمات حذف شدهی یکی از شعرها، صفحه ۱۰۶ را به همین دلیل نتوانستم پیدا کنم و به خاطرم هم نمانده است.)
.
همان طور که می دانید به جای بیت یا کلمه ای که مورد سانسور قرار گرفته، در کتاب «سه نقطه» … گذاشته شده است. پس به راحتی می توانید قسمت سانسور شده را پیدا کنید.
به ندرت برخی از کلمات سانسور شده را من تغییر داده ام و با کلمه ی دیگری جایگزین کرده ام. به این خاطر که بیت یا بند به خاطر یک کلمه آسیب بیشتری نبیند.
مواردی که باید تصحیح کنید:
صفحه ۱۷
و انتخاب حرف برای ادا شدن»
: «رو به کدام سمت بپرسم چراااا؟»
خدا
تنها حروف را سرِ هم میگذاشت تا
چیز نویی بسازد و آن را صدا کند
از هیچ چیزِ نسبی و از بی مخاطبی
مرزِ وجود داشتنش را جدا کند
صفحه ۳۰
در مصرع «خودکشی، مرگ، بچه آوردن»، کلمه ی «سکس با مرگ جایگزین شود.
صفحه ۳۳
تمام «بچّهخدا»ها را
صفحه ۳۶
این شعر آمده که خدا را
صفحه ۶۲
و من صدای یواشی در اضطرابِ زنم
دلم گرفته و باید به کوچهها بزنم
به زندگیم سُرنگی پر از هوا بزنم
«اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟
به عشق قبلیِ یک مرد پشتِپا بزنم؟!»
صفحه ۶۵
روی طناب، خودکشیِ شورت و سینهبند
صفحه ۶۶
و فعلِ درهمی از دادن و گرفتن ها
صفحه ۷۱
که روی تخت بیفتم از این زنِ هرزه
صفحه ۷۷
هی این جنین جویده خودش بند ناف را
هی سعی کرده هی بشکافد شکاف را
بیرون بیاید از وسط خون و خون و خون
بیرون بیاورد سرِ بی انعطاف را
تاریخِ میخخورده به پشت و به سایهاش
عشقِ شکستخوردهی بی عین و قاف را
از درد ناله میشده و نعره میزده
مادر که میگذاشته در خود شیاف را
مادر که پاره پاره شده، بخیه خورده و
روی سرش به خواب کشیده لحاف را
صفحه ۸۸
تکان تکاندنِ تن روی ریتمِ شیش و هشت
صفحه ۹۰
به جای جاکشی و جانمازآبکشی
به جایگاه تو از جای گاه جاییدم
غزل مغازله میخواست، عشقِ یکطرفه
بهجاش ریدم و خارِ زبانو گاییدم
صفحه ۹۲
سکوتِ یک حشره لابهلای هر کلمه
حشر زده ست ولی فصل تخمریزی نیست
صفحه ۹۸
عادت که کردهایم به روز و شبی گُهی
از دست دادنِ همه با بیتوجّهی
صفحه ۱۰۶ و ۱۰۷
نسخهی اصلی شعر موجود نیست.
صفحه ۱۱۱
بهار آمده با بوسهی خداحافظ
بهار آمده به خانهی دو دخترِ لِز
بهار آمده با پلههای زیرزمین
بهار آمده با بستههایی از هروئین
صفحه ۱۲۹
در مصرع «من خیس زیر بارش بارانی از اسید» کلمه ی «لخت» با خیس جایگزین شود.
صفحه ۱۳۱
به روز خوبتری توی پسزمینهی سبز
صفحه ۱۳۲
معشوقهی یک دائم الخمرم
یک بطریِ تا خرخره الکل
فعلا باید دست به دست هم بدهیم و با سانسور مبارزه کنیم.
به امید روزی که ایران هم به آزادی بیان و اندیشه احترام بگذارد، کسی را به خاطر ابراز عقیده تحت شکنجه قرار ندهد و ایرانمان جایی باشد که بتوانیم کاملا به آن افتخار کنیم.
فاطمه اختصاری
پ.ن: تصویر صفحات کتاب در کانال تلگرام موجود است. با سرچ متن میتوانید بیابید.
دیدگاهتان را بنویسید