وبلاگ


  • گفتگو در تهران

    ۶ فروردین ۱۳۹۶   . فکر کنم الان دیگر همه ی دوستان اهل ادبیات و هنر باخبر شده اند که رمان جدید دکتر موسوی به نام “گفتگو در تهران” به چاپ رسیده است و این پست به جز تبریک و شریک شدن شادی خبر با دیگران سودی ندارد. اما برای من این کتاب معنایی بزرگتر…


  • مجموعه داستان شنا کردن در حوضچه ی اسید

    ۱۶ اسفند ۱۳۹۵   . بالاخره بعد چندین و چند سال انتظار اولین مجموعه ی داستانم به چاپ رسید… . مجموعه‌ی «شنا کردن در حوضچه ی اسید» شامل 17 داستان کوتاه در فضاهای مختلف است که اکثر آنها در دهه‌ی هشتاد نوشته شده است. شاید اگر حمله ی سپاه به منزلم و از بین بردن…


  • آدم با نوشتن می تواند چکار کند؟

    ۹ بهمن ۱۳۹۵   آدم با نوشتن می تواند چکار کند؟ حداقل کاری که نوشتن می کند یادآوری و ثبت اتفاق هاست. پارسال همین موقع ها بود که تازه وارد ترکیه شده بودم و با چند تا رفیق که از جنس خودم بودند و عاشق بودند و رفیق بودند دور هم می نشستیم، تنهایی و…


  • حمایت یعنی چه؟

    ۶ دی ۱۳۹۵   انسان بی نظرگاه انسان مرده است. همه ی ما در زندگی مان طرفدار چیزی/امری هستیم و در مقابل چیزی/امری دیگر موضع می گیریم. در زندگی همه ی ما پیش آمده که از شخصی حمایت کنیم. از ساده ترین رفتارهای انسانی مثل طرفداری از یک تیم فوتبال تا شرکت در انتخابات. گاهی…


  • بی دغدغه دوستم داشته باش

    ۲۱ مهر ۱۳۹۵   بگذارید چند کلمه ای درباره ی دوست داشتن و دوست داشته شدن با هم گپ بزنیم. بارها شده از خودم پرسیده ام دوست داشتن چیست؟ اگر کسی را دوست بداریم چه حسی داریم و چه وظیفه ای در قبال این احساس بر روی دوشمان است؟ شاید کمی بدبینانه باشد اما من…


  • بی دغدغه دوستم داشته باش

    ۲۱ مهر ۱۳۹۵   بگذارید چند کلمه ای درباره ی دوست داشتن و دوست داشته شدن با هم گپ بزنیم. بارها شده از خودم پرسیده ام دوست داشتن چیست؟ اگر کسی را دوست بداریم چه حسی داریم و چه وظیفه ای در قبال این احساس بر روی دوشمان است؟ شاید کمی بدبینانه باشد اما من…


  • بالاخره یه جا جوب گشاد میشه

    ۱۶ شهریور ۱۳۹۵   آیا آدم در زندگی اجتماعی می تواند همه را دوست داشته باشد؟ یعنی اصولا اخلاقی است که آدم همه را دوست داشته باشد؟ من صریحاً می گویم نه! می خواهم از یک زاویه ی دیگر به قضیه نگاه کنم. عضو هر گروهی که باشیم، یا هر سلیقه ای که داشته باشیم…


  • ما را رها کنید در این رنج بی حساب

    ۱۰ مرداد ۱۳۹۵   یا این دوری و زندگی در غربت دلم را نازک کرده یا واقعاً آدم ها با بی فکری و بی رحمی حرف می زنند و قضاوت می کنند. یکبار هم که شده خودتان را بگذارید جای من. کلی سال درس خوانده اید و حالا دارید توی یک مطب کوچک کار می…


  • کار کار انگلیسی هاست

    ۷ تیر ۱۳۹۵ انگار به من حقوق می دهند که اینقدر جدی و با انگیزه می نشینم و دروغ های تبلیغات شبکه های ماهواره ای را برای خودم فاش می کنم. مخصوصا تبلیغات مربوط به لاغری که روی اعصابم است. می گوید ”دیگر نیازی به انجام ورزش های سنگین و جستجو برای داروهای لاغری نیست،…


  • بوسیدم و برای شما جا گذاشتم…

    ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ من همه چیز را بوسیده ام و جا گذاشته ام… مامانم و همه ی خانواده ای که دوست داشتم، شغلم، مدرک تحصیلی ام، امکان ادامه ی تحصیلم، گربه ام (پوریایی)، بغل کردن و فشار دادن و خندیدن با دوستانی که دوستم بودند و ماندند، کتاب های کتابخانه ام، امکان چاپ کتاب های…