گفتگوی عزتالسادات گوشهگیر با هلن سیکسو. ۲۰۰۳
گوشهگیر: خب! حالا میخواهم از شرايط زنان در دنيای امروز از شما بپرسم. در دنيای امروز كه بسياری ايدهها در حال متحوّل شدن است. در دورهی گلوباليزاسيون، استعمار نو، اقتصاد جديد جهانی، دورهی مبارزات برای سالم نگه داشتن محيط زيست، و مسالهی غذا و آب و غيره و غيره، مبارزات زنان را در ارتباط با اين مسائل چگونه میبينيد؟
سیکسو: متاسفانه مثل گذشته! و برای مدّت بسيار طولانی چيزي تغيير نكرده است. برای اين كه هنوز زنان اوّلين قربانيان هستند. به طور كلّی در فرهنگ اسلامی اين موضوع به طور وحشتناكی بارز است. حتّی در پاريس، با اينكه زنان از چادر استفاده نمیكنند، امّا زنها خودشان اين شرايط را براي خودشان بهوجود آوردهاند. قبلا اينگونه نبوده است، امّا امروز دقيقا موقعيت آنها همچون گذشته است.
: امّا در بعضي از موارد، زنان خود اين شرايط را برای خود «انتخاب» كردهاند!
ــ زنان بزرگترين دشمن خود هستند. بدترين دشمن زنان، خود زنان هستند نه مردان.
: چرا؟
ــ به خاطر اين كه آنان بَردهاند. ذهنشان اسير بردگی است. و خب… حسادت…
: چگونه میتوان از قيد اين بردگی رها شد؟
ــ با كار مداوم و پيگير زنان و همچنين با تغيير دادن مردان. شرايط زنان موقعی تغيير میكند كه مردان هم تغيير كنند. مردان امروز بسيار متفاوتتر از مردان چند سال پيش هستند. زمانی كه من شروع به تدريس در رشتهی مطالعات زنان كردم، ۹۹٪ شاگردان در كلاس زن بودند. حالا ۵۰٪ آنها را مردان تشكيل میدهند. و مردان بهترينند!
: من تصوّر میكنم نسل جديد مردان به طور شگفتانگيزی تغيير كرده است.
ــ البته مردانی كه در دايرهی فعاليتهای ويژه در كنار زنان قرار داشتهاند، نه همهی مردان!
: البته… و درست در همين زمان ما با زنانی در جامعه روبرو میشويم (كه بعضیهايشان هم از نسل جديد هستند) كه سعی دارند جابجايی قدرت به وجود بياورند. يعنی سعی دارند مردان را به زير سلطهی خود دربياورند و آنها را استثمار كنند!
ــ بله… آنها سعی دارند كه هم مردان را در زير سلطهی خود داشته باشند، هم زنان را!!…
میدانی هر ملت و جامعهای نوع ويژهای از مردان و زنان خودش را داراست. و من وقتی كه به طور مثال در تلويزيون آمريكا به بعضی زنان آمريكايی نگاه میكنم، از طرز برخورد و حالتشان شگفتزده میشوم. اگر به شكلی اين زنان تصوّر میكنند كه بيشتر از جوامع ديگر، مدافع حقوق زنان هستند، اين حقيقت ندارد.
: اين زنان را چگونه ارزيابی میكنيد؟
ــ نظير اين زنان در فرانسه هم وجود دارند.
من خودم را هرگز يك «فمينيست» نمینامم. هرگز!
: پس شما خودتان را يك متفكّر مسائل زنان میشناسيد؟
ــ بله البته… هر كجا كه مرا «فمينيست» مینامند، من حالم بههم میخورد. و مرتّباً بايد توضيح بدهم كه مرا به عنوان «فمينيست» معرفی نكنند! نمیشود اعتماد كرد. اين تشنگی برای بهدست آوردن قدرت و مسابقهی قدرت در هر كسی وجود دارد. من كاملاً با شما موافقم. اما اين كه ما عليه اين مساله چه كار بايد بكنيم، بايد راهی پيدا كرد!
: میتوانيم دربارهشان بنويسيم؟
ــ البته… البته… اما من هنوز دربارهشان چيزی ننوشتهام. آنها را يكجوری ناديده میگيرم. البته اين برخورد من با اين موضوع است! من چيزی را مینويسم كه دوست دارم، نه اين كه تصميم بگيرم دربارهی چيزی بنويسم.
: من وقتي دربارهی نوشتن پيرامون اين موضوع صحبت میكنم، هدفم بيشتر نوشتن در قالب نوشتار خلاق است. مثلا در قالب داستان كوتاه كه به نوعی غيرمستقيم به زنان هشدار میدهد!
ــ البته… کاملا درست میگوييد. شما بدينوسيله میتوانيد آنها را تغيير بدهيد.
: از آغاز جنبش زنان و يا از زماني كه واژهی فمينيسم ابداع شده، آيا هرگز شما اين واژه را قبول داشتهايد؟
ــ هرگز! البته در فرانسه بهكار برده میشده است، اما من با كساني كه خود را فمينيست میدانند اما از زنان متنفرند، هيچ نوع رابطهای نمیتوانم داشته باشم. البته جنبش زنان يك ضرورت بوده است برای تغيير قوانين…
: پس اگر قوانين عوض بشوند، همهچيز هم متعاقب آن تغيير میكند؟
ــ نه! عوض شدن قانون يك امر ضروری است، امّا كافی نيست. مثلا در بعضی کشورها قوانينی مثل آزاد كردن سقط جنين به ثمر رسيده است، اما هنوز چيز چندانی عوض نشده است…
@fateme_ekhtesari
دیدگاهتان را بنویسید