مروری سریع بر کتاب هایی که می شود از نمایشگاه کتاب تهیه کرد
1
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
گفتگو در کاتدرال – ترجمه عبدالله کوثری
جنگ آخرالزمان – ترجمه عبدالله کوثری
سالهای سگی – ترجمه احمد گلشیری
.
«نویسندهی جدّی کسی است که بتواند واقعیّت را از وسوسهی شخصی یا اعتقاد شخصی منحرف کند، و این تحریف را به شیوهای چنان قانع کننده انجام دهد که خواننده بتواند آن را چون توصیف عینی از واقعیّت و از جهانِ واقعی تصوّر کند. دستاورد در عالمِ هنر و ادبیّات یعنی همین.»
2
. «س- کدام اقدام نظامی مورد ستایش شماست؟»
.«ج – فرار!»
.
نویسنده: رومن گاری
خداحافظ گاری گوپر – ترجمه سروش حبیبی
پرندگان میروند و در پرو میمیرند – ترجمه ابوالحسن نجفی
زندگی در پیش رو – لیلی گلستان
.
“لنی اول با این جوان که یک کلمه هم انگلیسی نمیدانست رفیق شده بود.
به همین دلیل روابطشان با هم بسیار خوب بود.
اما سه ماه نگذشته بود که عزی شروع کرد مثل بلبل انگلیسی حرف زذن و فاتحه ی دوستیشان خوانده شد.
فوراً دیوار زبان میانشان بالا رفته بود.
دیوار زبان وقتی کشیده می شود که دو نفر به یک زبان حرف می زنند؛ آن وقت دیگر مطلقاً نمیتوانند حرف هم را بفهمند.”
3
من آن جهنمم که شما رنجهایش را
در خوابهایتان تکرار میکنید”
نویسنده: رضا براهنی
امیدوارم دوباره کتابهای این نویسندهی بزرگ در ایرانتجدید چاپ شود. به نظر من همهشان ارزش خواندن دارند. از “طلا در مس” تااااا…
.
آزاده خانم و نویسندهاش- انتشارات قطره یا کاروان
خطاب به پروانهها
و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم- نشر مرکز
4
تقریبا بیشتر کتابهایش را خواندهام و دوست داشتهام و پیشنهاد میکنم.
نویسنده: ایتالو کالوینو
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری…- ترجمه لیلی گلستان
کمدیهای کیهانی – ترجمه موگه رارانی
سهگانهی نیاکان ما (شوالیهی ناموجود- ویکنت دونیم شده- بارون درختنشین)
.
“تا وقتی که بدانم در دنیا زنی هست که خواندن را برای نفس خواندن دوست دارد، می توانم مطمئن باشم که دنیا ادامه دارد.”
5
نویسنده: جی دی سالینجر
ناطور دشت – ترجمه احمد کریمی
دلتنگیهای نقلش خیابان چهل و هشتم – احمد گلشیری
فرانی و زویی – ترجمه میلاد ذکریا
.
“همهش مجسم میکنم که هزارها بچهی کوچیک دارن تو دشت بازی میکنن و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبهی یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم… تمام روز کارم همینه. یه ناطورِ دشتم…»
6
نویسنده: دونالد بارتلمی
زندگی شهری – ترجمه شیوا مقانلو
آماتورها – ترجمه روحی افسر
سپیدبرفی- .
متاسفانه از بارتلمی کتابی با ترجمهی خوب، زیاد نخواندهام. الان که سرچ میزدم دیدم کتابهای زیادی از او ترجمه شده توسط مترجمانی که من نمی شناسم.
کتاب “زرباران” را هم خواندهام که ترجمهاش بسیار بد بود و توصیه نمیکنم.
“روی پلههای کنسرواتور” را هم خواندهام ترجمهی مقانلوست، خوب است اما داستانهای مشترک با “زندگی شهری” دارد.
سپیدبرفی هم با اینکه از ترجمهاش (و حتی طرح جلدش) راضی نیستم اما معرفی میکنم برای خواندن به دو دلیل. اول اینکه کتاب متفاوتی است و باید خوانده شود، دو اینکه یکی از دوستانم درحال ترجمهی مجدد این کتاب است و مطمئنم در آینده میتوانید با ترجمهی بهتری داشته باشیدش.
داستانی که قبلا از بارتلمی خواندهام را دوباره در کانال تلگرامم میگذارم که اگر دوست داشتید گوش بدهید.
7
«آنچه در آن مکاتیب آمده است از ازل تا ابد تکرارناپذیر خواهد بود، زیرا نسلهای محکوم به صد سال تنهایی، فرصت مجددی در روی زمین نداشتند.»
.
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
صد سال تنهایی
عشق سالهای وبا
از عشق و شیاطین دیگر
مجموعه داستانهای کوتاه
.
من ترجمههای بهمن فرزانه و احمد گلشیری را دوست دارم اما از آنجایی که با ترجمههای زیادی کتابهای مارکز چاپ شده و من از خوبی و بدی آنها اطلاع چندانی ندارم، و از آنجایی که گاهی خواندن یک کتاب با ترجمهی نهچندان عالی از نخواندنش بهتر است، پس برای مترجمها اظهارنظری نکردم.
8
“آنچه در درون جوامع توتالیتر اتفاق میافتد، فضاحتهای سیاسی نیست، بلکه فضاحتهای مردمشناختی است.”
.
نویسنده: میلان کوندرا
شوخی – ترجمه فروغ پوریاوری
بار هستی – ترجمه پرویز همایونپور
کتاب خنده و فراموشی – ترجمه فروغ پوریاوری
مهمانی خداحافظی – ترجمه فروغ پوریاوری
آهستگی – چاپ زیرزمینی
.
اگر علاقهمند خواندن و یادداشت کردن جملات قصار هستید، بروید سراغ میلان کوندرا.
9
“گمانم تا حدی کنجکاوی بدانی چه کسی هستم، اما من یکی از آنهایی هستم که نام ثابتی ندارد. نامم به تو بستگی دارد. فقط هر جور که به ذهنت می رسد صدایم کن.”
.
نویسنده: ریچارد براتیگان
صید قزلآلا در امریکا – ترجمه پیام یزدانجو
در قند هندوانه – ترجمه مهدی نوید
انتقام چمن (مجموعه داستان کوتاه که در ایران به نام اتوبوس پیر چاپ شده است.) – ترجمه علیرضا طاهری عراقی
کلاه کافکا (مجموعه شعر) – ترجمه علیرضا بهنام
.
من داستانهای براتیگان را به شعرهایش ترجیح میدهم و حدس میزنم به خاطر این باشد که با برگرداندن آن شعرها به فارسی، چیزی از دست میرود که شاید نقش مهمی در شعر داشته است، مثلا بازیهای زبانی. البته که در داستانهای براتیگان، کورتونهگات، بارتلمی و بیشتر پستمدرننویسها این اتفاق، اجتنابناپذیر است.
براتیگان جور دیگری مینویسد. امیدوارم توانایی کشف متفاوت را داشته باشید.
10
نویسنده: ریموند کارور
کلیسای جامع و چند داستان دیگر – ترجمه فرزانه طاهری
وقتی از عشق حرف میزنیم- ترجمه پریسا سلیمان زاده و زیبا گنجی
.
«سرِ آخر، این است تمام داراییمان: کلمات، پس چه بهتر که درستش را به کار ببریم.»
11
نویسنده: کورت ونهگات
با اینکه تفریباً همهی کتابهایش را خواندهام اما خیلی سختم است که فقط سه تا را برای معرفی انتخاب کنم. اما این را میدانم که حتما باید “سلاخخانه شمارهی پنج” را بخوانید و بهتر است “مرد بی وطن” را فعلا تا وقتی همهی کارهایش را نخواندهاید نخوانید.
سلاخخانهی شمارهی پنج- ترجمه علیاصغر بهرامی
شب مادر- ترجمه علیاصغر بهرامی
گهواره گربه- ترجمه علیاصغر بهرامی
.
“ما همان کسی هستیم که به بودن آن تظاهر میکنیم، بنابراین باید در مورد آنچه که تظاهر میکنیم دقت کنیم.”
12
«من در میان این کوچهها و در این شبهایی که انگار صبح ندارند، دارم از بین میروم.»
.
نویسنده: محمود دولتآبادی
کلیدر
جای خالی سلوچ
لایههای بیابانی
سلوک
روزگار سپری شدهی مردم سالخورده
.
“برخی افراد از حالت من دچار تعجب میشوند و میپرسند “تو چه کم داری؟” و اشارهشان مثلاً به توفیقهای هنری-ادبی، و احمقانه اینکه اشارهشان به حُسن شهرت من است؛ و من از این پرسش آنها دچار تعجب میشوم که فکر میکنند انسان در حالتی حق دارد دچار باشد که شخصاً چیزی کم داشته باشد! غافل از اینکه یکی از علل اساسی چنین حالتی در من این است که حس میکنم و میبینم تک به تک مردم، هرکس فقط به مشکل خودش و راهحل فردی مشکل خودش فکر میکند؛ و لابد نمیداند که فاجعهٔ اجتماعی از همین ناشی میشود که هر کس فکر میکند باید گوش و گلیم خود را از آب بهدرکشد. چه انبوهاند مشکلات زندگی ما، و چه اندکاند کسانی که آن را مشکل خود بدانند.”
#مروریسریعبرکتابهاییکهمیشودازنمایشگاهکتابتهیهکرد
#هرروزیکنویسنده
#ستون_معرفی_فیلم_و_کتاب_فاطمه
#سمفکف
#پیشنهادکتاب
دیدگاهتان را بنویسید