۶ دی ۱۳۹۵
انسان بی نظرگاه انسان مرده است. همه ی ما در زندگی مان طرفدار چیزی/امری هستیم و در مقابل چیزی/امری دیگر موضع می گیریم. در زندگی همه ی ما پیش آمده که از شخصی حمایت کنیم. از ساده ترین رفتارهای انسانی مثل طرفداری از یک تیم فوتبال تا شرکت در انتخابات. گاهی اوقات حتی حمایت خود را متوجه شخصی کرده ایم که کار غیرقانونی انجام داده و شاید از لحاظ اخلاقی لایق چنین حمایتی نبوده. مثلا دوستمان سر کلاس سرصدا کرده و در مقابل اعتراض معلم و در حمایت از همکلاسی مان حاضر نشده ایم او را لو بدهیم.
مسلماً هر حمایتی در ابعاد خودش تاوانی دارد که شخص حمایت کننده آن را باید به جان بخرد. مثلا وقتی از تیم فوتبال مورد علاقه ی خود حمایت می کنید ممکن است مورد فحاشی تیم حریف قرار بگیرید. یا در مثال بالا وقتی حاضر به لو دادن همکلاسی خود نشده اید به همراه او از کلاس اخراج می شوید.
گاهی اوقات تاوانی که فرد حمایت کننده باید بدهد سنگین است مثلا نرگس محمدی به خاطر دفاع از کمپین نه به اعدام و اعتراضی که کرده متحمل زندان طویل المدت می شود. و این هم مسلم است که قبول چنین تاوانی در تحمل هر آدمی نیست.
اما چه اتفاقی برای ما افتاده که گاهی از حمایت کردن یک دوست، یک عمل، یک اندیشه که تاوان آنچنانی هم ندارد شانه خالی می کنیم؟
مثال هایش را هر روز در زندگی مان داریم می بینیم. همین دیروز از حضور خانم ملانی آوانسیان، نوازنده ی گروه کنسرت بنیامین روی صحنه ممانعت شد. آیا دیگر همکاران نوازنده ی این خانم حاضر شدند در حمایت از او و در اعتراض به این ممانعت، خودخواسته روی صحنه حاضر نشوند و کنسرت را اجرا نکنند؟ آیا مردمی که برای کنسرت آمده بودند حاضر شدند در حمایت از او سالن را ترک کنند؟ مگر تاوانش چقدر است؟! زمانی که صرف خرید بلیت و آمدن شده، هزینه ی بلیت (که اگر این حمایت و حرکت از طرف همه ی افراد حاضر در سالن باشد می تواند منجر به این شود هزینه توسط مسئولین پس داده شود) و آشفتگی و از دست دادن یک شب خوب. بله شاید این تاوان در همین اندازه و سطح در تحمل افراد نباشد اما آیا ارزش این را ندارد که خانم آوانسیان که وسط سالن ایستاده و دارد برای حق مسلّم زایل شده اش گریه می کند حس کند تنها نیست.
آیا یک بار شده که در حمایت از خانم هایی که اجازه ی ورود به ورزشگاه ها را ندارند ببینیم که ورزشکاران حاضر به انجام مسابقه شان نشوند و به این حرکت اعتراض کنند؟ تاوانش چیست؟ نهایتا به کمیته ی اخلاقی احضار می شوند، از چند بازی محروم می شوند و باید جریمه ای هم بپردازند. آیا تاوان این حرکت اخلاقی ارزش این را ندارد که زن های جامعه، که تعدادشان کم نیست، که بسیاری از آنها به گردن همان ورزشکاران حقی دارند، حس کنند که تنها نیستند.
به این فکر نکنید که حالا مگر این حمایت ها چه تاثیری دارد؟ حتما که نباید هر حمایتی منجر به احقاق حق شود. هر چند که من معتقدم اگر حمایتی همه جانبه از سوی اقشار مختلف مردم صورت بگیرد حتما منجر به پیشرفتی خواهد شد. اما حتی اگر نشود هم اثری دارد. همین که سکوت نکرده ایم و از کسی دفاع کرده ایم که حقی بر گردنش بوده اثری در دنیا گذاشته ایم. همین که آن فرد دلگرم می شود و می تواند اندوهش را با سایرین شریک کند، همین که می داند همدرد دارد و عده ای به خاطر او و حق او سکوت نکرده اند و تنها نیست ارزش دارد.
من انتظار این را ندارم که همه ی آدم ها با هر سطح تحمل و هر شرایطی در جامعه از زندانیان سیاسی حمایت کنند. من انتظار ندارم همه ی آدم ها تاوان های سنگینی مثل زندان، شلاق و یا حتی از دست دادن شغل را بپذیرند. من انتظار ندارم همه ی آدم ها در حمایت از افراد سیاسی یا حتی حرکت های اجتماعی عملی انجام دهند. گاهی اوقات همین که کنار مادرتان که مورد خشونت قرار گرفته بایستید و دستش را بفشارید یک جور حمایت است. باور کنید دلگرمی آدم ها به خاطر وجود ما ارزش دارد.
فاطمه اختصاری
دیدگاهتان را بنویسید