روز تولد ۳۳سالگیام را دوست داشتم. با اینکه تقریبا تمامش را در راه سفر بودم. از اسلواکی رفتم اتریش بعد آلمان و بعد رسیدم نروژ. کاش میشد این وسطها به خانهام یعنی ایران هم حداقل سری میزدم. آرزویش را گذاشتهام برای موقع فوت کردن شمعها. یک روز میرسد…
چند تا هدیهی فوقالعاده گرفتهام و چقدر خوشبختم که با شما، با همهی کلامهای محبتتان، تنهایی را کمتر حس میکنم. تنهایی ای که نشسته میان اتاقها…
۱۱۶ تا از نازنینترین دوستان و هنرمندان این مملکت جمع شدهاند و شعرهای کتابم “بت بزرگ” را دکلمه کردهاند. دانلود کردم، گوش دادم و شاید بگویید خودپرستی است که آدم از شعرهای خودش لذت ببرد، ولی حالا هرچی، من که بردم 🙂
دم تکتک شما که در این پروژه بودید گرم. نمیدانم چطوری جوابگوی این محبت باشم. فقط میدانم که دوستتان دارم و قدردانتان هستم. میدانم که بعضی دیگر از دوستان و هنرمندان هم دوست داشتند باشند اما تعداد شعرها اندازه نبود. باید بیشتر شعر بگویم 🙂
اگر هدیهام (کتاب صوتی بت بزرگ) را میخواهید گوش کنید از سایت sayeha.org یا کانال تلگرام خودم @fateme_ekhtesariدانلود کنید.
سعی کردم از دیروز مسیجها و پستهای عزیزتان را جواب بدهم، اما اگر پیدا نکردهام تگم کنید یا بفرستید یا اینکه قصورم را ببخشید و از همینجا بوس!
.
سالی که گذشت چند تلخی پررنگ داشت و چند شادی کوچک. سالی که میآید باید پر از شعر باشد و داستان و کتاب جدید و دوستیهای محکم و دیدارهایی که تازه شود. ای کاش ای کاش ای کاش امسال پر از خبرهای آزادی رفقا از زندان و سال آزادی ایران باشد. به امید روزهای خوب…
.
با عشق و دلتنگی
فاطمه اختصاری
دیدگاهتان را بنویسید